۱۳۸۹/۰۱/۱۱

از ساز خود شرمنده ام ... کوتاه نوشته ای از رهام سبحانی


گاهی وقتا که در میان وبلاگها  دنبال تصنیف یا آوازی  میگردم به یه سری نوشته برمیخورم که آدم رو به فکر میبره و گاهی هم ناراحت میکنه ... داشتم توی وبلاگ شب زنده ها دنبال کارهایی که نشنیده بودم میگشتم که چشمم افتاد به اسم  رهام سبحانی ... در ادامه مطلب  که کلیک کردم نوشته ای از جناب رهام سبحانی  رو دیدم  و وقتی این متن رو خوندم خیلی ناراحت شدم چون این درد همه هنرمندانی هست که وطن پرست هستن و هنرشون رو به بهای کمی نمیفروشن ... ای کاش علیرضا قربانی میفهمید و این درد رو درک میکرد و یکساعت بعد از لحظه تحویل سال در تلویزیون برنامه اجرا نمیکرد ... یه کادر بسته از جناب عربشاهی گرفته بودن که مثلا تار ایشان دیده نشود و خدای نکرده ملت عزیز ایران دچار گناه نگردند و ساز ایرانی را نبینند تا دچار لهو لعب نگردند !!! جناب قربانی این سیاستهای غلط را میدانند و با آگاهی از این امر در برنامه تلویزیون شرکت کردند ... فقط میتونم بگم برای ایشان متاسفم ... 
خدا رحمت کنه استاد پرویز مشکاتیان رو از این سیاستهای غلط که بر هنر این مرز و بوم روا داشته میشه دق کرد ...
همراه شو عزیز، تنها نمان به درد، کاین درد مشترک ، هرگز جدا جدا درمان نمی شود ... همین ...
متن زیر نوشته جناب رهام سبحانی هست همون هنرمند عزیزی که " موج خون " رو آهنگسازی کرد و  آقای حسن شرقی و خانم هاله سیفی زاده در مایه اصفهان اون رو اجرا کردن .

بگذشت مرا، ای دل! با بی خبری عمری
با بی خبری از خود، کردم سپری عمری
چون شعله سرانجامم، خاموشی و سردی شد
هر چند ز من سر زد، دیوانه گری عمری
نرگس نشدم، دردا! تا تاج زرم باشد
چون لاله نصیبم شد، خونین جگری عمری
دل همچو پرستویی، هردم به دیاری شد
آخر چه شدش حاصل، زین دربدری عمری؟

از ساز خود شرمنده ام ....کوتاه نوشته ای از روهام سبحانی

پس از هجده سال هم آغوشی و عشق بی حد و اندازه ی ما به هم ، چندیست او در جعبه ی خود آرمیده و خاک می خورد و من نیز در کنج خانه ، انزوایمان را به سوگ نشسته ام !!
آهنگها و پارتیتورهایی که ماهها و سالها خلقشان به طول انجامید ، هم اکنون در قفسه ای مدفون شده و گویی می بایست در نطفه خفه شوند ! این است حاصل یک عمر ساز زدن و من امروز اعتراف می کنم که شرمسار سازم هستم !!
و چه تلخ است که این درد فقط در من خلاصه نشده و گریبان تمام دوستانی که متعهد و وطن پرستانه کار کردند را گرفته است .
گناه ما این است که نخواستیم ساز ، برایمان نان بیاورد . نخواستیم در مدح کسی ساز به دست بگیریم و آواز سر دهیم . نخواستیم برای گذران زندگی به انجام کارهایی که در شان هنر نیست تن دهیم . نخواستیم هنر فروشی کنیم . نخواستیم غم سرزمینمان را فریاد نکنیم . نخواستیم با دستان خود تاریخ درخشان فرهنگ و تمدن کشورمان را به زیر خاک فرو بریم ! نخواستیم در جایی ساز بزنیم که جلوی سازهامان گلدان بگذارند !!!
ولیک من امروز به بی چیزی خود میبالم . زیرا در گوشه ی خیابان ساز زدن را در مقابل خود فروشی هنری ، مقدس میدانم !
وقتی نمی گذارند کار کنیم چرا خودمان شمع مجلس خودمان نمی شویم ؟! چرا دور هم جمع نمی شویم ؟! چرا نمی خواهیم صدای سازهامان همچون گذشته ستونها را بلرزاند ؟! چرا برای خودمان کنسرت نمی دهیم ؟! و چرا آب در آسیاب نادانان هنر ستیز میریزیم ....؟!!
ما در مقابل یک عمر عشق بین خود و سازهامان مسئولیم !
ما نباید به این سکوت و بازنشستگی زودرس و اجباری تن دهیم !!
نگذاریم بیش از این شرمسار سازهایمان باشیم
زمستان بی برف و غم انگیز 1388

برگرفته از وبلاگ شب زنده ها
http://www.shabzendeha.blogfa.com

۱۳۸۹/۰۱/۰۸

تصویرسازی در آواز و صدا

سلام دوستان اين متن رو وقتی داشتم توی اینترنت می چرخيدم پیدا کردم خيلی برام جالب بود شما هم ازش لذت ببرید


تصویر سازی در آواز و صدا
تا بحال به به تصویری که یک خواننده از آواز و کلمه هایی که بکار میبره دقت کردید؟
منظورم از کلمه ی تصویر در آواز،شکل دهی به شعر هستش
یعنی خواننده این توانایی رو داشته باشه که با صدای خودش تصویر شعری رو که میخونه در ذهن شنونده مجسم کنه
چیزی مانند واج آرایی ولی خیلی دقیق تر و ظریف تر
بدون تعصب و اقرار باید گفت استاد شجریان بهترین خواننده ای هست که در آواز هایی که خوانده،به بهترین شکل ممکن شعر
رو با صدای خودش به تصویر میکشه

من امروز سعی میکنم چند نمونه ی زیبا و واضح رو براتون مثال بزنم و تحلیل کنم
با هم از مثال های ساده تر به سخت تر جلو میریم
1- قطعه ای از آواز آلبوم (زمستان است)
زمین دل مرده سقف آسمان کوتاه . . .
در این شعر گفته شده که سقف آسمان کوتاه است.خوب خواننده چه جوری باید کوتاه بودن سقف آسمان رو نشون بده؟
استاد شجریان بسیار زیرکانه کلمه ی کوتاه رو خیلی کوتاه بیان میکنه و هیچ کش و قوسی به این کلمه نمیده.اگه دقت کنید
برای های لایت کردن و تاکید بر کوتاهی سقف آسمان،کشش خاصی به کلمه ی ((دلمرده)) که قبل از سقف آسمان میاد،میده
2- بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
تا بحال به حرکات کسی که میخواد دزدانه کار انجام بده دقت کردید؟ بدنش رو جمع میکنه و به قول معروف یواشکی کارش رو انجام میده
استاد شجریان وقتی به کلمه ی دزدیده میرسه صدای خودش رو جمع میکنه و صداش در هنگام ادای کلمه ی دزدیده شبیه کسی میشه که داره یواشکی کاری انجام میده
و در واقع با صدای خودش دزدیده در شمایل نگریدن و دید زدن رو نشون میده
3- دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
قطعه ای از تصنیف ((جان عشاق)).وقتی کلمه ی (دوش) بیان میشه،انگار به کل تصویر این تصنیف رنگ سیاه پاشیده میشه و همه چیز در تاریکی مطلق فرو میره
صدای شجریان با گفتن کلمه ی (دوش) تاریکی رو به همراه میاره
4- من به دستان پر از تاول،اینطرف را میکنم خاموش وز لهیب آن روم از هوش . . .
قصه چیه؟
اگه آلبوم فریاد رو گوش نکردید نصف عمرتون رو بیهوده تلف کردید
داستان این شعر اینه که خانه ی شاعر یا راوی آتش گرفته و در شعله های آتش در حال سوختنه
تصور کنید کسی رو که داره با زحمت زیاد آتش خونه ی خودش رو با آب و پتو و . . . خاموش میکنه و از شدت گرمای
آتش ، از هوش میره
من به دستان پر از تاول اینطرف را میکنم خاموش وز لهیب آن روم از هوش
شجریان وقتی به کلمه ی (هوش) میرسه صدای رفته رفته کمرنگ تر و کمرنگ تر میشه،تا اینکه صدای به کل خفه میشه
دقیقا شبیه کسی که داره از هوش میره و کم کم میفته زمین

5- هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه ی صبح کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
حتما اتفاق افتاده که صبح زود و همون دم دمای سپیده دم،توی اون گرگ و میش از خواب بیدار بشید و برای کاری برید بیرون
استاد با صدای خودش دقیقا اون هوای پر از رمز و راز ((سپیده دم)) و اون گرگ و میش رو در صدای خودش به نمایش میذاره
و در آخر اندوه و افسوس خودش رو از بیخبری انسان از گذشت عمر با ناله ای نشون میده

ولی بهترین و به نظر من زیبا ترین تجسم و تصویر سازی رو در آخرین نمونه ای که معرفی میکنم میشه به وضوح
مشاهده کرد
6- ملامت گوی عاشق را چه گوید مردم دانا که حال غرق در دریا نداند خفته بر ساحل
که حال غرق در دریا نداند خفته بر ساحل
توی فیلم ها حتما صحنه ای رو دیدید که کسی توی یک دریای طوفانی غرق میشه
استاد شجریان وقتی به کلمه ی (دریا) میرسه ،برای ادای حرف الف از کلمه ی دریا موج خاصی به صداش میده
و با تکرار این موج ها دقیقا امواج دریای طوفانی رو مجسم میکنه
و جالب تر اینکه این موج ها یکی بعد از دیگریدر حال دور تر شدن و گم شدن هستند
تصور کنید کسی توی چنین موج هایی گیر افتاده و در حال غرق شدن باشه
شما با دقت به صدای شجریان این تصویر رو دقیقا میتونید مجسم کنید

کسری وحیدی

۱۳۸۹/۰۱/۰۶

روزی که معنای هر سخن ، دوست داشتن است

روزی که ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود بوسه است

و هرانسان برای هر انسان برادری ست .

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند .

قفل افسانه ئیست و قلب برای زندگی بس است .

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که هر لب ترانه ئیست تا کمترین سرود بوسه باشد.

روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم .

روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود .

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم ...

و من آن روز را انتظار می کشم .

حتی روزی که دیگر نباشم !!



شاملو . . .

۱۳۸۹/۰۱/۰۵

فلسفه نوروز




Photo : meysam rezakhan

فلسفه نوروز :

برخی پژوهشگران ، ریشه تاریخی این جشن را به « جمشید پیشدادی » نسبت می دهند و نوروز را « نوروز جمشیدی » می خوانند . این گروه معتقدند كه جمشید شاه بعد از یک سلسله اصلاحات اجتماعی بر تخت زرین نشست و فاصله بین دماوند تا بابل را در یک روز پیمود و آن روز (روز هرمزد یا اورمزد) از فروردین ماه بود. چون مردم این شگفتی از وی بدیدند جشن گرفتند و آن روز را «نوروز» خواندند.فردوسی شاعر بزرگ پارسی گوی نیز در شاهنامه پیدایش نوروز را به جمشید شاه نسبت مى دهد.



موسم آفرینش جهان : بارش باران های بهاری، برآمدن شکوفه ها و برگ آوردن درختان، طولانی شدن روزها و ساعات روشنایی، گذشتگان را بر این اعتقاد راسخ کرده بود که نوروز، زمان پیدایش و آفرینش جهان است. ایرانیان باستان معتقد بودند که از اولین روز فروردین، روان بهشتیان همه به این کیهان بازمی گردند و هر یک به میهن و موطن خود فرستاده می شوند. حتی دوزخیان در این روز به همراه روان بهشتیان به زمین فرستاده می شوند تا مانند کسی که به سفر برود و پس از دیر زمانی به وطن خویش بازگردد، با فرزندان خویش به خوشی پردازد و پس از ده روز به دوزخ باز گردد. جامعه ایران در گذشته به شادی به عنوان عنصر نیرو دهنده به روان انسان، توجه ویژه ای داشتند. آنها براساس آیین زرتشتی خود چهار جشن بزرگ و ویژه تیر گان، مهرگان، سده و اسپندگان را همراه با شادی و سرور و نیایش برگزار مى کردند. در این بین نوروز بنا به اصل تازگی بخشیدن به طبیعت و روح انسان همچنان پایدار ماند. گرچه با توجه به قانون تغییر پدیده های فرهنگی، نوروز هم ناگزیر نسبت به گذشته با دگرگونی هایى همراه است.» سر آغاز جشن ِ نوروز، روز نخست ماه فروردین (روز هرمزد یا اورمزد) است و چون برخلاف سایر جشن ها برابری نام ماه و روز را به دوش نمی كشد ، بر سایر جشن ها ی ایران باستان برتری دارد. در مورد پیدایی این جشن افسانه های بسیار است ، اما آنچه به آن جنبه ی راز وارگی می بخشد ، آیین ها ی بسیاری است كه روزهای قبل و بعد از آن انجام می گیرد. اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز می شود ، حیرت انگیز نیست چرا كه بی نظمی یکی از مظاهر آن است.



خانه تکانی : هم به این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو می شد. در بعضی از نقاط ایران رسم بود كه حتی خانه ها را رنگ آمیزی می کردند و اگر میسر نمی شد ، دست كم همان اتاقی كه هفت سین را در آن می چیدند ، سفید می شد. اثاثیه ی کهنه را به دور می ریختند و نو به جایش می خریدند و در آن میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگی ها و اندوه های یک ساله بود واجب می دانستند. ظرف های مسین را به رویگران می سپردند. نقره ها را جلا می دادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک می کردند. فرش و گلیم ها را غاز تیرگی های یک ساله می زدودند و بر آن باور بودند كه ارواح مردگان ، فروهر ها (ریشه ی کلمه ی فروردین) در این روز ها به خانه و کاشانه ی خود باز می گردند ، اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال می شوند و برای باز ماند گان خود دعا می فرستند و اگر نه ، غمگین و افسرده باز می گردند. از این رو چند روز به نوروز مانده در خانه مشک و عنبر می سوزاندند و شمع و چراغ می افروختند.در بعضی نقاط ایران رسم است كه زن ها شب آخرین جمعه ی سال بهترین غذا را می پختند و بر گور درگذشتگان می پاشیدند و روز پیش از نوروز را كه همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حور باشد ، به خانه ای كه در طول سال در گذشته ای داشت ، می رفتند و دعا می فرستادند و می گفتند كه برای مرده عید گرفته اند.


سفره هفت سین : در آیین های باستانی ایران برای هر جشن «خوانى» گسترده مى شد كه دارای انواع خوراكى ها بود. خوان نوروزی «هفت سین» نام داشت و مى بایست از بقیه خوان ها رنگین تر باشد. این سفره معمولاً چند ساعت مانده به زمان تحویل سال نو آماده بود و بر صفحه ای بلندتر از سطح زمین چیده مى شد. همچنین میزدپان(MAYZADPAN) به منظور پخش کردن خوراكى ها در کنار سفره گماشته مى شد. این خوان نوروزی بر پایه عدد مقدس هفت بنا شده بود.

تقدس عدد هفت از آیین مهر یا میتراست و به سال های دور باز مى گردد. در این آیین هفت مرحله وجود داشت برای این که انسان به مقام عالی و آسمانی برسد. پس عدد هفت از پیش از زرتشت برای انسان عزیز بوده و در آیین های مختلف و به نمادهای گوناگون دیده مى شود، مانند هفت آسمان، هفت دریا، هفت گیاه و... » همچنین اسناد تاریخی از برپایی سفره هفت سین به یاد هفت امشاسپندان خبر مى دهند؛ طبق این اسناد، هفت امشاسپندان مقدس عبارت بودند از: اهورامزدا(به معنی سرور دانا)، و هومن (اندیشه نیک )، اردیبهشت (پاكى و راستی )، شهریور (شهریاری آرزو شده با کشور جاودانی )، سپندارمزد (عشق و پارسایی )، خرداد (رسایی و کمال ) و امرداد (نگهبان گیاهان).

در بسیاری از منابع تاریخی آمده است كه «هفت سین» نخست « هفت شین » بوده و بعدها به این نام تغییر یافته است . شمع، شراب ، شیرینی، شهد (عسل)، شمشاد، شربت و شقایق یا شاخه نبات، اجزای تشکیل دهنده سفره هفت شین بودند. برخی دیگر به وجود «هفت چین» در ایران پیش از اسلام اعتقاد دارند. سخنران جامعه زرتشتی در این باره مى گوید: در زمان هخامنشیان در نوروز به روى هفت ظرف چینی غذا مى گذاشتند كه به آن هفت چین یا هفت چیدنى مى گفتند. بعدها در زمان ساسانیان هفت شین رسم متداول مردم ایران شد و شمشاد در کنار بقیه شین های نوروزی، به نشانه سبزی و جاودانگی بر سر سفره قرارگرفت. بعد از سقوط ساسانیان وقتی که مردم ایران اسلام را پذیرفتند، سعی کردند که سنت ها و آیین های باستانی خود را هم حفظ کنند. به همین دلیل، چون در دین اسلام «شراب» حرام اعلام شده بود، آنها، خواهر و همزاد شراب را كه «سرکه» مى شد انتخاب کردند و اینگونه شین به سین تغییر پیدا کرد.» بعضی نیز معتقدند در جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی می داند كه به آن هفت سینی می گفتند و بعدها با حذف (یای) نسبت به صورت هفت سین در آمد. او عقیده دارد كه هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفره ی هفت سینی می گویند .



سمنو : نماد زایش و باروری گیاهان است و از جوانه های تازه رسیده گندم تهیه می شود. شيرين و كرم مانند بوده، از جوانه گندم درست می شود و نشانی از هنر والای آشپزی ایرانی است.

سیب : هم نماد باروری است و زایش. در گذشته سیب را در خم های ویژه ای نگهداری مى کردند و قبل از نوروز به همدیگر هدیه مى دادند. مى گویند كه سیب با زایش هم نسبت دارد، بدین صورت كه اغلب درویشی سیبی را از وسط نصف مى کرد و نیمی از آن را به زن و نیم دیگر را به شوهر مى داد و به این ترتیب مرد از عقیم بودن و زن از نازایی رها مى شد.

سنجد : نماد عشق و دلباختگی است

سبزه : نماد شادابی و سرسبزى و نشانگر زندگی بشر و پیوند او با طبیعت است. سبزه كه معمولا جوانه گندم و یا عدس بوده كه نماد نوزايي و تولد دوباره است . در گذشته سبزه ها را به تعداد هفت یا دوازده ( كه شمار مقدس برج هاست ) در قاب های گرانبها سبز مى کردند. در دوران باستان در کاخ پادشاهان 20 روز پیش از نوروز دوازده ستون را از خشت خام بر مى آوردند و بر هر یک از آنها یكى از غلات را مى کاشتند و خوب روئیدن هر یک را به فال نیک مى گرفتند و بر آن بودند كه آن دانه در آن سال پربار خواهد بود. ایرانیان باستان دانه ها را كه عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبیا ، عدس ، ارزن ، نخود ، کنجد ، باقلا ، حاجیه ، ذرت ، و ماش به شماره ی هفت ( نماد هفت امشاسپند ) یا دوازده ( شماره ی مقدس برج ها ) در ستون هایی از خشت خام بر می آوردند و بالیدن هر یک را به فال نیک می گرفتند و بر آن بودند كه آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانواده ها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (= اندیشه ی نیک) ، هوخت (= گفتار نیک) و هوو.رشت (كردار نیک) سبز می کردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها می دانستند.

سيب : سلامتی و زيبايي است.

سير : نشان دارو و شفابخشی است.

سماق : نماد رنگ خورشيد به هنگام طلوع بوده. ايرانيان باستان بر اين باور بودند كه با ظهور خورشيد نيكی بر بدی پيروز می گردد

سركه : نشان قدمت و صبر و بردباری است.

سكه : كه نماد ثروت و دارایي است . نمادی از امشاسپند شهریور (نگهبان فلزات) است و به نیت برکت و درآمد زیاد انتخاب شده است.

تخم مرغ : كه نشان زايندگی است. نماد نژاد و نطفه .

آب : پاکی

ماهی قرمز : طلايی رنگ در تنگ آب نشان زندگی و برکت است . به عنوان نشانه اسفند ماه بر سفره گذاشته مى شود. نماد برج سپری شده ی اسفند .

اسفند : سپند

گل سنبل

آينه : كه نماد تصوير پيدايش و روشنائی است بر سر سفره هفت سين گذاشته می شود.

آتشدان : نماد پایداری نور و گرما كه بعد ها به شمع و چراغ مبدل شد . در دو طرف آينه دو شمعدان گذاشته می شود و به تعداد فرزندان خانواده شمع روشن می گردد. شمع ها نماد شادی و روشنگری هستند.

شیر : نماد نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره

انار : نماد تقدس

گلاب : كه باز مانده ی رسم آبریزان یا آبپاشان است . بر مبنای اشاره ی ابو ریحان بیرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاکستر آن آلوده می شود و لذا آب پاشیدن به یکدیگر نماد پاكیزگی از آن آلایش است.

گل بید مشک : كه گل ویژه ی اسفند ماه است ، نماد امشاسپند سپندار مز

نان : پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر ، بَرسَم

کتاب مقدس

نارنج : نماد گوی زمین

و شاخه هایی از درخت مقدس انار ، بید ، زیتون ، سرو و یا انجیر در دسته های سه ، هفت یا دوازده تایی



تبرک آفتاب نوروزی : به اعتقاد گروهی دیگر از ایرانیان که با نام یزدانی ها شناخته شده اند و در سرزمین های کردنشین و ارمنی نشین زندگی می کنند در این روز خداوند بر مسند خود می نشیند و در حالی که پیامبران و ملایک پیرامونش هستند، سرنوشت آینده مردم را تعیین می کند. گروهی ایرانی بر این عقیده اند که فرخنده ترین ساعات نوروز، ساعات نخستین آفتاب است و در صبح نوروز، خورشید بیشتر از هر زمان دیگر به زمین نزدیک می شود و مردم با نظر کردن به آفتاب نوروزی، خود را متبرّک می کنند. از طرفی آغاز بهار در اساطیر ایران با مفهومی ویژه همراه بوده است که بر مبنای آن، مفاهیم و وقایعی به این زمان نسبت داده می شد. در ایران باستان آیین های مختلفی از جمله آیین های سوگواری نیز انجام می گرفت و گذشتگان در آخرین روزهای زمستان به یاد ارواح درگذشتگان مراسم یادبود برگزار می کردند و روز آغاز بهار را که طبیعت زندگی دوباره می یافت جشن می گرفتند. این سنت دیرین از دیرباز تا کنون ماندگار مانده است و رسم زیارت قبور رفتگان و ادای نذر و خیرات در آخرین پنج شنبه سال از چنین مراسمی به یادگار مانده است. در ایران باستان و پیرامون آن به ویژه در شرق ایران، آیین های سوگواری برای سیاوش در پایان زمستان برگزار می شد و بلافاصله پس از آن مراسم جشن نوروز و رستاخیز طبیعت برپا می شد.



جشن آب ریزگان و سنت شست و شو : آب و لزوم بارش همواره مسئله ای بوده است که در آیین های نوروزی مورد توجه و تقدس قرار گرفته است. در سفره نوروزی و هفت سین، آب از جمله اقلام عمده است. در تمامی رسوم نوروزی، کاشت سبزه، شست و شو، غسل، پاشیدن آب و سبزه به آب دادن، آب نقش مهمی ایفا می کند و در تمامی این رسوم عقیده ای وجود دارد که برای سال جدید باران و آب کافی که مظهر آبادانی است آرزو کنند. در میان ایرانیان کهن مرسوم بوده است که هنگام سپیده دم نوروز، مردم از خواب بر می خاستند و با آب قنات یا حوض خود را شسته و گاهی با پاشیدن آب جاری، خود را متبرک کرده و از دفع آفات و بلایا دور می کردند. رسم آب ریزان نیز از همین کار شست و شوی نشأت می گیرد. گروهی گفته اند علت این کار آن بوده که زمانی در ایران برای مدت ها باران نبارید و ناگهان بارانی سخت باریدن گرفت. در آن زمان مردم با پاشیدن آب در زیر این باران خود را متبرک می کردند و این رسم از آن پس در ایران ماندگار شد و هر سال مردمان در چنین روز با پاشیدن آب بر یکدیگر، باریدن باران را گرامی می دارند.



حاجی فیروز : ایرانیان باستان ، نا آرامی را ریشه ی آرامش و پریشانی را اساس سامان می دانستند و چه بسا كه در پاره ای از مراسم نوروزی ، آن ها را به عمد بوجود می آوردند ، چنان كه در رسم باز گشت ِ مردگان (از 26 اسفند تا 5 فروردین) چون عقیده داشتند كه فروهر ها یا ارواح درگذشتگان باز می گردند ، افرادی با صورتک های سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت می پرداختند و بدینگونه فاصله ی میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم می ریختند و قانون و نظم یک ساله را محو می کردند. باز مانده ی این رسم ، آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود كه تا چند سال پیش نیز ادامه داشت.



میر نوروزی : از دیگر آشفتگی های ساختگی ، رسم میر نوروزی ، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در این رسم به قصد تفریح کسی را از طبقه های پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر می گزیدند و سلطان موقت بر طبق قواعدی اگر فرمان های بیجا صادر می کرد ، از مقام امیری بر کنار می شد.



ششم فروردین، نوروز بزرگ : روز ششم فروردین ماه نزد ایرانیان، قرب و منزلت ویژه ای داشت و آن را عید بزرگ یا نوروز بزرگ نام نهاده بودند و وقایع و حوادث گوناگونی را به آن روز نسبت داده بودند. آن گروه از ایرانیان باستان که روز اول فروردین را روز آغاز آفرینش می پنداشتند، معتقد بودند خداوند در این روز از آفرینش جهان آسوده شد. همچنین در باور اساطیری مردم ایران زمین، در این روز کیخسرو که به پادشاهی رسیده بود و از کار این جهان غمگین گشته بود و آرزوی دنیای دیگر را داشت، موفق می شود پس از ۵ روز عبادت به دنیایی دیگر عروج کند این گروه از مردمان این روز را روزی می دانند که سعادت را میان مردم زمین تقسیم می کنند و آن را روز امید نام نهادند. زرتشتیان معتقدند که در روز ششم فروردین زرتشت متولد شده است و نیز در چنین روزی زرتشت توفیق یافت تا با خداوند مناجات کند - از دیگر وقایع نسبت داده شده به این روز می توان به پیدایی ایران زمین در این روز اشاره کرد. تهمورث دیوبند در این روز اهریمن را به بند کشید و به مدت ۳۰ سال آن را در بند نگاه داشت. فریدون در چنین روزی جهان را میان سه پسرش سلم و تور و ایرج بخش کرد. آرش کمانگیر در این روز مرز بین ایران و توران را با پرتاب تیری تعیین کرد و جانش را در این راه از دست داد. در این روز در پیکر انسان جان دمیده شد و زرتشت آیین مزدیَسنا را در این روز آشکار ساخت. تمامی این روایات به ششمین روز فروردین نسبت داده شده است و از همین رو، این روز را نوروز بزرگ نام نهاده بودند.


۱۳۸۸/۱۲/۲۹

ما ستمدیده از ظلم و جفا در طول تاریخ کهن هستیم



Photo : meysam rezakhan

نمیدونم باید سال نو رو تبریک گفت یا نه ... سال 88 سال خوبی نبود از هر نظر که میبینم سال خیلی بدی بود و حالا داره با همه غمهاش تموم میشه ... در میان ما هستند خانواده هایی که عزیزانشون رو از دست دادن برای آزادی و جاشون خالی هست در کنارمون ... در کنار این موارد جای خالی دو آهنگساز و نوازنده بزرگ سنتور؛استاد فرامرز پایور و استاد پرویز مشکاتیان احساس میشه و فقدانشون جبران ناپذیره و یاد این دو بزرگوار تا ابد در دلهای علاقمندان به موسیقی اصیل باقی میمونه روحشون شاد ...

به هر حال یادمون باشه که ایرانی هستیم و ایرانی میمونیم چون با شکوهترین جشن ها متعلق به ما ایرانیها بوده متعلق به ما ایرانیهای مهربون و ستمدیده از ظلم و جفا در طول تاریخ کهن ...


سر سال نو هرمز و فرودین

برآسوده از رنج تن جان ز کین

به جمشید بر گوهر افشاندند

مر آنروز را روز نو خواندند

بزرگان به شادی بیاراستند

می رود و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار

بمانده از آن خسروان یادگار

فردوسی توسی

۱۳۸۸/۱۲/۲۷

گاهنامی جشنها و مناسبتهای ملی ایران

گاهنمای جشن‌ها و مناسبت‌های ملی ایران

این گاهنما برابر و مطابق با گاهشماری ملی ایران (شهریاری) است که با تغییر مبدأ سالشماری، با نام «هجری خورشیدی/ شمسی شناخته می‌شود و می‌توان بدون ‌هیچگونه تغییری در همه سال‌ها از آن بهره‌برداری ‌کـرد.
فروردین ماه
یکم فروردین/ اورمزد روز روز جشن بزرگ «نوروز» در اعتدال بهاری و آغاز فصل بهار. نوروز و آغاز سال نو، مناسبت‌های جداگانه‌ای هستند که با یکدیگر همزمان شده‌اند. نمونه‌های دیگری از آغاز سال نو در ادامه گاهنما خواهد آمد.
در سُـغـد باستان (و امروزه در میان ارمنیان) از نوروز با نام «نوسَـرْد/ نَـوَسَـرد/ نوسَـرِد» یاد می‌شده است که معنای «سال نو» را می‌دهد. (در اوستایی «سَـرِذَه» به معنای سال خورشیدی). در بدخشان با نام «شگون‌بهار»، در «شُـغنان» (در تاجیکستان در کرانه رود «پنج») بنام «خِـدِر ایام» (بزرگترین روزها) و در بابِل باستان و در نخستین روز ماه «نیسان» بنام جشن «اَکـیتو» (سومری «زَگْموک») شناخته می‌شده است.
با شکوه‌ترین مراسم نوروزی، امروزه با نام‌های «سِـیرلاله (جشن گل لاله)/ جَـندَه بالا (بالا کردن درفش)» در شهر مزارشریف افغانستان (آریـانـای باستان) و در نزدیکی بلخ کهن، همراه با برافراشتن درفشی برگرفته از درفش کاویانی ایران، برگزار می‌شود. این آیین با انبوهی از ترانه‌خوانی‌ها، بازی‌ها و مراسم دیگر همراه است. آیین‌های پیش از فرا رسیدن نوروز نیز فراوان و پر اهمیت هستند ( ← اسفند‌ماه).
ششم فروردین/ خرداد روز روز «امید»، روز «اسپیدا‌ نوشت» یا روز «نوروز بزرگ» (این نام جدیدتر است). از روزهای خجسته ایرانیان، همراه با شادی و آب‌پاشی، و آغاز سال نو در تقویم سُـغدی و خوارزمی.
در متن پـهلوی «ماهِ فـروردین، روزِ خـرداد» رویدادهای بسیاری به این روز منسوب شده است؛ از جـمله: پیـدایی کیومـرث و هـوشنگ، روییدن مشی و مشیانه، تیـرانـدازی آرش شیواتیر، غلبه سام نریمان بر اژدهاک، پیدایی دوباره شاه‌کیخسرو (از جاودانان در باورهای ایرانی) و همپُرسگی زرتشت با اهورامزدا. نام «روز امید» بخاطر انتظار پیدایی دوباره کیخسرو و دیگر جاودانان و نجات‌بخشان (سوشیانت‌ها)، به این روز داده شده است.
نام «اسپیدا نوشت»، از آیین نامه‌نویسی در این روز گرفته شده است که آگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان می‌رود با پیام‌های شادباش نوروزی در پیوند باشد.
دهم فروردین/ آبان روز جشن «آبانگاه»، نخستین آبان‌روز سال و به روایت «برهان قاطع» (جلد ۱، ص۳) انجام جشنی به همین نام، همراه با آب‌پاشی و انتظار بارش باران.
سیزدهم فروردین/ تیر روز جشن «سیزده‌بدر»، نخستین تیر‌روز سال و آغاز کشاورزی در سال نو. آیین‌ نخستین روز کشت‌و‌کار‌ با گرد‌آمدن در زمین زراعی و آرزوی بارش باران و فرارسیدن سالی خوب و خرم.
در سیستان در این روز به زیارت نیایشگاه بسیار کهن و پر رمز و راز «خواجه غلطان» در بالای کوه «خواجه» و در میانه دریاچه «هامون» می‌روند. (← آخرین روز سال)
هفدهم فروردین/ سروش روز هنگام جشن «سروشگان» یا جشن «هفده‌روز» در ستایش «سْـرَئوشَـه/ سروش»، ایزد پیام‌آور خداوند و نگاهبان «بیداری»؛ روز گرامیداشت «خروس» و به ویژه خروس سپید که از گرامی‌ترین جانوران در نزد ایرانیان بشمار می‌رفته و به سبب بانگ بامدادی، نماد سروش دانسته می‌شده است.
نوزدهم فروردین/ فروردین روز جشن «فروردینگان»، جشن گرامیداشت فُـروهر/ فَروَهَر درگذشتگان.

۱۳۸۸/۱۲/۲۶

نوروز و تخت جمشید

نوروز و تخت جمشید
تخت جمشید، کاخی است که داریوش بزرگ در سال٢٠۵ پیش از میلاد به بنای آن پرداخت و خشایارشا، اردشیر اول و سوم در دوران پادشاهی خود آن را گسترش داده، کاخها و تالارهای دیگری به آن افزودند.

البته هنوز درباره کاربرد اصلی بنای تخت جمشید نظری قطعی وجود ندارد بعضی آن را پایتخت شاهان هخامنشی می دانند و عده ای دیگر آن را محلی برای برگزاری جشنی بزرگ می دانند كه در آن، هدیه آورندگان هدایای خود را تقدیم پادشاه می كردند. آنچه بر نظر دوم صحه بیشتری میگذارد كتیبه ای است از داریوش شاه كه در ورودی تخت جمشید در دروازه ملل نگاشته شده است :
(( خدای بزرگ است اهورا مزدا كه این آسمان را آفرید، که این زمین را آفرید، كه انسان را آفرید و شادی را برای انسان آفرید.))

ایرانیان كه همواره پایه گذاران جشنهای شاد بودند و در طول سال به دلائل مختلف به شادمانی می پرداختند و پرداختن به شادیهای بیشتر را موجب افزایش خشنودی اهورامزدا می دانستند برای جشن نوروز ارزش بیشتری قائل بودند.

پیشینه جشن نوروز هنوز به درستی معلوم نیست ولی فردوسی شاعر پارسی گوی ایران آن را منسوب به جمشید می داند كه دارای فر ایزدی بوده است :
منم گفت با فره ایزدی همم شهریاری و هم بخردی

جمشید در طول پادشاهی خود بنای سازندگی را نهاد و ایوانها و كاخهایی ساخت كه برای مردمانی كه تا آن زمان آنرا ندیده بودند آنقدر شگفت آور بود كه آنرا ساخته دیوان دانستند.
بسنگ و بگچ دیو دیوار كرد نخست از برش هندسی كار كرد
چو گرمابه و كاخهای بلند چو ایوان كه باشد پناه از گزند

اما اینكه جمشید كدام پادشاه تاریخ ایران بوده بطور یقین كسی نمی تواند باشد جز داریوش شاه بزرگ كه هم دارای فر ایزدی بود و هم بنایی ساخت كه امروز به نام تخت جمشید خوانده میشود یعنی همان كسی كه خواهان شادی برای مردمانش بوده است.

بعضی از افرادی كه در لحظه گردش سال در تخت جمشید بوده اند هم گواهی داده اند كه اگر در زمان گردش سال به آسمان تخت جمشید نگاه كنیم خط سفیدی را در آنجا میبینیم كه اندكی پس از آن محو می گردد. علاوه بر این در سنگ نگاره های تخت جمشید نبرد شیر و گاو و سربازانی كه دست دوستی به یكدیگر می دهند و هدیه آورندگان ایالات كه از دوست و دشمن به این مكان امده اند همه گواهی است بر برگزاری جشن بزرگی چون نوروز در این مكان.

عقیده فردوسی در این مورد این است كه چون جمشید در روز هرمز از فروردین یعنی اولین روزسال بر تختی نشست كه دیوان آن را به آسمان بردند مردم آن روز را جشن می گیرند و شاید سنت تاب خوردن در روز اول فروردین در برخی از روستاهایمان از همین اعتقاد گرفته شده باشد.
بفر كیانی یكی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
كه چون خواستی دیو برداشتی زهامون بگردون بر افراشتی
چو خورشید تابان میان هوا نشسته برو شاه فرمان روا
جهان انجمن شد بر تخت اوی فرو مانده از فره بخت اوی
بجمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین بر اسوده از رنج تن دل ز كین
بنوروز نو شاه گیتی فروز بر آن تخت بنشست فیروزروز
بزرگان شادی بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار

 

۱۳۸۸/۱۲/۲۰

سرکوب فرهنگی و احتضار جامعه ملی

آدميان به اين دليل از پرسيدن باز نمی ايستند كه پاسخهايی كه می گيرند ناقص يا نادرست است ، بلكه فقط زمانی از پرسيدن دست می كشند كه پاسخها هيچ ربطی به سوالهايشان ندارند يا پاسخها گمراه كننده ، مغالطه آميز ، بی معنا و پريشانی آور هستند ، يا به خصوص زمانی كه تهديدی هم در دل پاسخها هست . اما آدمی كه از پرسيدن دست می كشد در واقع از فكر كردن ، باز می ايستد ، چون فكر كردن هرچه باشد پرسیدن مدامی است برای رسيدن به پاسخ و آن آدمی كه فكر نمی كند سخن هم نمی گويد ، فقط اصواتی از خود صادر می كند . در هرجايی كه فرهنگ هنوز نمرده است منطقه وسيعی برای برقرار كردن رابطه متقابل وجود دارد . مردمان از اينكه آيا خدايی هست يا نوعی آزادی يا نوعی نظم قانون وار بر جهان حاكم است يا نه نمی پرسند .آنها افعال خودشان و افعال حاكمانشان را می سنجند . اين سوالها غالبا" منجر به انشعاب و انشقاق می شوند اما در عين حال مردمان را در يك جامعه بزرگ انسانی به هم می پيوندند . جامعه ای كه هنوز هم نيازمند زبان است ، زبانی كه بتواند آنها را به هم بسته نگاه دارد ، هر آنجا كه فرهنگ خاموش می شود يا خاموشش می كنند ، جامعه انسانی می ميرد و به همراهش زبان هم . به هر روی ، اين پيام تاريخ امروزين خود ماست كه سرشار بوده است از سركوب فرهنگی و احتضار جامعه ملی و زبان اين جامعه .

۱۳۸۸/۱۲/۱۹

سکوت شامگاهان



 Photo : meysam rezakhan

نیازی نیست ... درد مرا صدا می زند ...
همچون سکوت شامگاهان ...
بی غمگسار ... بی خویشتن ...                                                          

۱۳۸۸/۱۲/۱۷

نگاه


به چشمانم آموختم كه هركس و هرچيز را می توان هربار با نگاهی متفاوت نگريست ...