۱۳۹۳/۰۱/۰۶

ایران بین دو انقلاب

جامعه شناسانی که ماشین زمان را متوقف کرده اند و با تلاش فراوان وارد موتورخانه آن شده اند تا نقش طبقه را در سیر تاریخ پیدا کنند ، می گویند که نتوانسته اند جای طبقه را پیدا کنند . آنها فقط توانسته اند افراد بیشماری را با مشاغل ، درآمدها و سلسله مراتب متفاوت مشاهده کنند . البته آنها درست می گویند ، جرا که طبقه اجتماعی یک بخش از ماشین نیست بلکه طرز کارکردن و حرکت آن است . طبقه، منافع این گروه و آن گروه نیست ، بلکه تضاد منافع است ؛ گرما و صدای غرش حرکت ماشین است ... طبقه ساخت نیست بلکه واقعه و حرکت است ..........

کتاب حاضر در واقع بنیاد های اجتماعی سیاست در ایران را تحلیل و این موضوع را بررسی می کند که چگومنه توسعه اقتصادی - اجتماعی به تدریج ویژگی های زندگی سیاسی در ایران را ، از انقلاب مشروطه تا پیروزی انقلاب اسلامی ، شکل داده است .

کتاب به سه بخش اصلی تقسیم شده است . بخش نخست ، با بررسی سده نوزدهم ، انقلاب مشروطه و حکومت رضاشاه پیشینه تاریخی لازم را برای فهم تحولات ایران نوین به دست می دهد . بخش د.م ، زمینه اجتماعی دگرگدنی های سیاسی سالهای فروپاشی حکومت رضاشاه ( شهریور 1320) تا شکل گیری حکومت خودکامه محمدرضا شاه ( مرداد 1332) را تجزیه و تحلیل می کند . این دوازده سال تنها دوره مهم از تاریخ ایران معاصر است که مورخان می توانند آن سوی ظواهر سیاسی ، یعنی ساختارهای اجتماعی سیاسیت ایران را ببینند و ریشه های قومی و طبقاتی جنبش های سیاسی مختلف را بررسی کنند . در بخش پایانی هم با توصیف برنامه های اجتماعی - اقتصادی محمدرضا شاه ، تنش های سیاسی که به واسطه این برنامه ها تشدید شده بود و سرانجام وقوع انقلاب اسلامی سال 57 بررسی می شود .

طی دو دهه گذشته ، جامعه شناسانی که در جوامع غربی مطالعه کرده اند به اصول علم نوینی به نام جامعه شناسی سیاسی دست یافته اند . این جامعه شناسان با نفی تصور جدایی دولت و جامعه که در جامعه شناسی سده نوزدهم رایج بود، به تنظیم نظریه ای با گستردگی کمتر اما دقیق تر پرداخته اند که در آن ، دولت و جامعه به نحو پیچیده ای همبسته ، و سیاست پدیده ای متاثر از سازمانهای سیاسی و نیروهای اجتماعی قلمداد می شود . این جامعه شناسان با بهره گیری از دیدگاه سه بعدی فوق ، علاوه بر تدوین چارچوبهای نظری جامعه شناسی سیاسی ، مطالعات موردی و تجربی ارزشمندی درباره جوامع غربی ، تحلیل بنیادهای اجتماعی سیاست و ارتباط پیچیده میان عملکرد دولت ، سازمانهای سیاسی و ساختارهای اجتماعی ارائه داده اند . 

در حالیکه جامعه شناسان تحلیل گر جوامع غربی دیدگاه سه بعدی جامعه شناسی سیاسی را به کار بسته اند ، آنهایی که به بررسی کشورهای غیر غربی می پردازند خواسته اند دیدگاه دوبعدی سده نوزدهمی را همچنان حفظ کنند . برخی از آنها ، به ویژه پژوهشگران سیاسی مکتب ساختاری - کارکردی، دولت را محور بحث خود قرار داده اند . آنها بررسی کرده اند که چگونه دولت جامعه را نوسازی می کند ، چگونه با بحران مشروعیت درگیر می شود و چگونه نهادهای نوینی مانند بوروکراسی، ارتش و نظام تک حزبی ایجاد می کند . محور بحث گروهی دیگر ، به ویژه مردم شناسان و پژوهشگران سیاسی مکتب رفتاری جامعه بوده است ؛ مثلا مردم شناسان ، جماعنهای کوچک را بررسی کرده اند و صاحب نظران سیاسی ، به بررسی کل " فرهنگ سیاسی " جوامع در حال توسعه پرداخته اند . بدین ترتیب، جامعه شناسان درباره این مسئله که چگونه نظام های سیاسی باعث تغییر نظام های اجتماعی می شوند و متقابلا چگونه نظام های اجتماعی - از طریق خشونت ، شورش و سیاست گریزی - نظام های سیاسی را مختل می کنند ، بررسی های بیشتری انجام داده اند . اما درباره اینکه چگونه مبارزه های اجتماعی به درگیری های سیاسی شکل می دهند و چگونه نیروهای اجتماعی در اندر کنش با سازمان های سیاسی ، بر روند توسعه در جوامع غیر غربی تاثیر می گذارند ، آثار کمتری ارائه کرده اند .

همچنین پژوهشگران انگشت شماری به بررسی شالوده های اجتماعی سیاست در ایران پرداخته اند . در حالیکه ایران شناسان پیشین به بررسی های گسترده تاریخی - اغلب با تاکید بر تاثیر جریان های بین المللی بر مسائل داخلی - تمایل داشتند ، معاصران نیز به حوزه های معینی از نظام سیاسی یا اجتماعی اهمیت می دهند . شماری از آنها به جنبه های ویژه ای از پدیده های سیاسی مانند ملی گرایی، ساختار دولت ، اصلاحات ارضی و بحران مشروعیت گرایش دارند . عده ای هم به بررسی های موردی و جزئی گروه های کوچک تمایل دارند و آثار مهمی درباره " فرهنگ سیاسی " کل جامعه می نویسند . گروه اخیر عقیده دارند که ویژگی های ملی ، مانند احساس ناامنی فردی ، بی اعتمادی، بدبینی، یاغی گری، انزوای روحی و از خودبیگانگی روانی فردی ، پدیده های سیاسی - به ویژه بی ثباتی سیاسی - سده نوزدهم ایران را تفسیر و تبیین می کند . بیشتر آنها هم سیاست و هم جامعه ایران معاصر را تجزیه و تحلیل می کنند و تنها شمار اندکی به مطالعه جامعه شناسی سیاسی ایران امروز می پردازند . 

کتاب حاضر می خواهد با تحلیل تاثیرات متقابل سازمان های سیاسی و نیروهای اجتماعی ، سیاست ایران معاصر را بررسی کند . هرچند واژه طبقه اجتماعی را ، با کمی تفاوت معنایی ، نوسندگانی همچون مارکس، دوتوکویل، ماکیاول، تاونی، وبر، دارندورف و همچنین نظریه پردازان سده های میانی ، مسلمانان، بازرسان رومی و نویسندگان مجموعه مقالات فدرالیست آمریکایی به کار برده اند، اخیرا جامعه شناسان این اصطلاح را نقد کرده اند . ساختار - کارکردگرایان استدلال کرده اند که جوامع نه به چند طبقه بزرگ بلکه به قشرهای کوچک حرفه ای گوناگون تقسیم می شود . آنها تاکید می کنند که این قشرها به واسطه تقسیم کار به هم وابسته اند ولی بر پایه معیارهای مختلفی همچون منزلت ، پایگاه اجتماعی و درآمد از یکدیگر منفک می شوند . رفتارگرایان نیز ادعا کرده اند که مردم کشورهای در حال توسعه پیش از آنکه خود را عضو طبقه ای اجتماعی - اقتصادی  تلقی کنند ، وابسته به ایدئولوژی می دانند . به عقیده آنها ، در اینگونه کشورها ، نیروهای سیاسی بر اثر کشمکشهای طبقاتی پدید نمی آید بلکه به دنبال عقاید متضاد ایجاد می شود . پس اگر مارکس با این فرمول که آگاهی انسان را جایگاه اجتماعی وی تعیین می کند ، نظریه هگل را " بر پاهای خویش قرار داد" ، رفترگرایان معاصر نیز با پافشاری بر اینکه جایگاه اجتماعی انسان را - دست کم در جهان سوم - آگاهی وی تعیین می کند ، باژگونه نظریه مارکس را اظهار کرده اند . در عین حال ، پژوهش گرانی که زندگی و آثار نخبگان سیاسی را مطالعه می کنند ، با دسته بندی بقیه مردم در قالبی بی شکل و پراکنده با عنوان " توده ها " ، مفهوم طبقه اجتماعی را کنار گذاشته اند . در همین دوره ، جامعه شناسانی که سیاست را در کشورهای غیر غربی بررسی می کنند ، با طرح این مسئله که ستیزهای عمده جهان سوم به دسته بندی های قومی و نژادی ، کاست، مذهب و مسائل محلی مربوط می شود ، در استفاده از مفهوم طبقه برای مطالعه اینگونه جوامع تردید کرده اند . آنان نتیجه می گیرند که طبقه، نه در آسیا و آفریقا ، بلکه در اروپا و آمریکا وجود دارد . و بالاخره بیشتر جامعه شناسان جهان سوم - به همراه هواداران جهان سوم در غرب - می خواهند با تاکید بر تفاوتهای ظاهری بین جوامع جهان سوم و کشورهای صنعتی ، بر تضادهای اجتماعی داخلی این جوامع سرپوش گذارند . آنها پافشاری می کنند که مبارزه های ملی ، همه مبارزه های اجتماعی از جمله مبارزه های طبقاتی را تحت الشعاع قرار می دهد .


ایران بین دو انقلاب

یرواند آبراهامیان

مترجمان : احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی

هیچ نظری موجود نیست: