۱۳۹۳/۰۱/۰۹

حقایقی درباره ی سیزده بدر ایرانیان


چرا سيزده را بدر می کنیم ؟

پوريم چيست؟
پوريم يا جشن ايراني کشي جشني است که 26 قرن است يهوديان  هرسال در روزهاي 13 و 14 و 15 ماه "ادار" به مناسبت قتل عام 70 هزار ايراني در 3 روز در زمان خشايارشاه برگزار مي کنند. اين جشن  مصادف است با 13 اسفند يا 13 فروردين بسته به اينکه سال عبري 12 ماهه باشد يا 13 ماهه ! به همين علت است که 13 فروردين براي ايرانيان به عنوان  روزي نحس شناخته مي شود  ( اين در حالي است که همگان نحسي 13 را خرافه اي مي دانند که از اروپا وارد ايران شده !) و ايرانيان در اين روز مجبور به ترک خانه ها و منازل و فرار به صحرا و بيابان شدند ( شايد به همين علت باشد که آيين بيرون رفتن از منزل در ميان ايرانيان تا کنون باقي مانده است )

ماجراي پوريم :
پوريم واقعه ي است  که در  تورات از آن به  سفر استر ياد شده است، بر اساس تورات،خشايارشاه در روز سومين سالگرد تاجگذاري خود در حالت مستي از همسرش،ملکه وشتي، مي خواهد که زيبايي هايش را به نمايش میهمانان بگذارد اما مکله وشتي که زن عفيف و با حيايي بوده از  اين کار سر باز ميزند( این از خصايص زن اصيل ايرانيست که  عفيف و با حيا بوده و خود را در معرض ديد همگان قرار نمي دهد) و به همين دليل پادشاه خشمگين با صحبت کردن با مشاورانش به اين نتيجه ميرسد که ملکه وشتي را برکنار کرده و زن ديگري را جانشينش کند و  به همين علت  در ميان زنان زيبا روي ايراني و از میان اسرای يهودی دختري به نام " استر".  جانشين وشتي مي شود. (استر تا قبل از آمدن به قصر نزد پسرعمويش مردخاي زندگي مي کرد ). در همين بين استر و مردخاي با کمک هم هامان وزير پادشاه رو برکنار کرده  و دستور قتل وي را خشايارشاه صادر مي کند و مردخاي جاي وي را مي گيرد. استر و مردخاي هم پادشاه دستور قتل دشمناي يهود رو در 3 روز مي گيرند و در اين سه روز 70 هزار ايراني قتل عام مي شوند!

اين واقعه که در کتاب مقدس يهود نيز آمده  جنايت هولناکي است که  يهود هر سال آن را جشن ميگيرد  و با پوشيدن لباسهاي شخصيت هاي اين داستان اين جنايت را طي نسل ها زنده نگه مي دارد.

حال شما قضاوت کنيد ، هولوکاست چیست و کجاست؟

چرا قبور استر و مردخای مورد قداست قرار گرفته است و...؟


اندر حکایت مردخای و استر

در شوش یک یهودی به نام مردخای پسر یائیز زندگی می کرد ، او دختر عموی زیبایی داشت بنام هدسه دختر ابیحایل که به او استر هم می گفتند . زمانی که قرار شد از تمام بلاد دختران زیباروی به حرمسرای پادشاه آورده شوند استر نیز همراه دختران زیبای بیشمار دیگری به حرمسرای قصر شوش آورده شد . به توصیه مردخای استر به هیچ کس نگفته بود که یهودی است . استر بیش از دختران دیگر مورد توجه و علاقه پادشاه قرار گرفت بطوری که پادشاه تاج بر سر استر گذاشت و او را به جای وشتی ملکه ساخت . اما استر مثل زمان کودکی دستورات مردخای را اطاعت می کرد. »

تا اینجای داستان به چند نکته باید توجه کرد :

1. امتناع وشتی از نمایاندن خود ، می فهماند که زن ایرانی راضی نیست ملعبه دیگران قرار گیرد . در ضمیر زن ایرانی حجب ، حیا و عفت از روزگاران دور وجود داشته است .

2. زیبایی استر نیز قابل ملاحظه است چیزی که در طول تاریخ ، یهود از آن بهره برده و امروز نیز یکی از ابزارهای مهم جاسوسی و نفوذ به دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی حکومتها و سازمانهای دولتی و بین المللی ، استفاده یهود از زنانش می باشد . انان برای به انحراف کشیدن نسل ها هم از حربه ی نمایش زنان بهره برده و می برند .

3. واضح است پیمانی که او بعنوان ملکه با پادشاه می بندد بر اساس پنهان کاری است ، او تصمیم به شتر دزدی دارد لکن در ابتدا تخم مرغ دزدی را به اجرا می گذارد . به یهودیانی که برای مقاصدی شوم دین ، عقیده و باور خود را پنهان می کنند و از اسم و رسم مقصد بهره می برند آنوسی می گویند . و استر یک آنوسی است . ظاهرا ملکه ی پادشاه است . رسما تورات می گوید : او فرمانبر مردخای یهودی است

« مرد خای نیز از طرف پادشاه(خشایارشا) به مقام مهمی در دربار منصوب می شود . با توصیه مردخای ، استر علیه هامان « وزیرالوزرا » دسیسه کرده و شاه هامان را اعدام و املاک او را به استر می بخشد . بعد از ان پادشاه انگشتر خود را به مردخای داد . 
پادشاه به ملکه استر و مردخای گفت : شما می توانید حکمی مطابق میل خود بنام پادشاه برای یهودیان صادر کنید و آن را با انگشتر پادشاه مهر کنید . »

26 قرن از ماجرای استر ، مردخای و هامان می گذرد متاسفانه تاریخ شناسان ایران بیشتر به زرق و برق پادشاهان و افتخارات جعلی زمامداران پرداخته اند . و سلسله های پادشاهی را برایمان آرایشگری کرده اند . 

جوان ایرانی از ماجرای دردناک نخبه کشی و ایرانی کشی که در کتاب استر آمده ، خبر ندارد . استر و مردخای توطئه گر را نمی شناسد . هامان « وزیرالوزرا » که مورد خشم یهود قرار گرفته است را نمی شناسد . او نمی داند که هامان در هنر دست میکل آنژ بر سقف نمازخانه سیس تین واتیکان چهره معصومی دارد که به صلیب کشیده شده است . آیا میکل آنژ دانسته یا ندانسته نمی خواهد رنج و مصیبت مسیح بدست یهودیان را در صورت هامان بنمایاند ؟

آنانی که دم از ایرانیت ، قومیت و نژاد می زنند از چه طریقی هامان سوزان را که در بسیاری از نقاط جهان برگزار می شود ، به گوش جوان ایرانی رسانده اند ؟

« مردخای فرمانی بنام پادشاه نوشت و آن را به همه جا فرستاد . فرمانی که به یهودیان اجازه می داد متحد شوند و بد خواهان خود را از هر قومی که باشند ، بکشند و دارایی شان را به غنیمت بگیرند . تورات می گوید در سراسر مملکت همه از یهودیان می ترسیدند تمام حاکمان و استان داران ، مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای ، به یهودیان کمک می کردند . و به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده ، کشتند. » 

تورات توضیح نمی دهد که چرا همه ی مردم ایران از یهود می ترسیدند چگونه می شود در یک مملکت غیر یهودی همه ی قدرت در انحصار یک یهودی قرار گیرد و همه ی مقامات از او بترسند مگر اینکه بپذیریم پادشاهان هخامنشی4 دست نشاندگان یهود بودند . آنچه که تورات و یهودیان بر آن تاکید دارند ، این است که آنان در ماجرای پوریم که پانزده ملت ایران را نابود کرده اند و هزاران نفر از هنرمندان ، اندیشمندان و مردم عادی را کشته اند ، پیش دستی و قتل عام پیش گیرانه بوده است .


از یهودیان و حامیانشان می پرسیم ، به چه دلیل مردم سراسر شرق میانه نسبت به این قوم نفرت و در دل کینه داشته اند ؟ آیا سبب دشمنی همیشگی آدمی با یهودیان را نمی توان در رفتار حریصانه و توطئه گرانه این قوم با دیگران دانست ؟

« تورات می گوید در آن روز آمار کشته شدگان به عرض پادشاه رسید . او ملکه استر را خواست و گفت : یهودیان تنها در پایتخت پانصد نفر را که ده پسر هامان نیز جزو آنها بودند ، کشته اند . پس در سایر شهر های مملکت چه کرده اند ؟ روز بعد باز یهودیان پایتخت جمع شدند و سیصد نفر دیگر را کشتند ، بقیه یهودیان در سایر استان ها هفتاد و پنج هزار نفر از دشمنان خود را کشتند و از شر آنها رهایی یافتند . »

از ابتدا تا انتهای کتاب استر هیچ کلمه ای که نشان دهد خون از بینی حتی یک یهودی ریخته شده است ، وجود ندارد . به هیچ آزار عملی ای از سوی ایرانیان نسبت به یهود اشاره نشده است . با این وجود آنان قصاص قبل از جنایت را چگونه توجیه می کنند ؟


چگونه است که بعد از 26 قرن همچنان ایام پوریم ، سیزدهم ، چهاردهم و پانزدهم ماه ادار ، روزهایی که از هر یازده نفر ایرانی یک نفر کشته شده است را به عنوان روز سپاسگزاری ، روز امحاء دشمنان یهود و روز پوریم جشن می گیرند . بسیاری از یهودیان اروپا و آمریکا به جای پوریم ، این مراسم را جشن ایرانی کشی می نامند .
اما ایرانیان از همان زمان سیزدهم فروردین را که مصادف با آن ایرانی کشی وحشیانه بود به عنوان نماد مبارزه و اعتراض به قوم یهود و مزدورانی در دربار  هخامنشی ، که سراسیمه از خانه و کاشانه شان فراری شده بودند ، سر به کوه و صحرا می گذارند . و نافرخندگی سیزده ی فروردین را دور از خانه بدر می کنند .


نوشته زیر مربوط به وبلاگ راز ماسون می باشد:


واقعیت روز ۱۳ فروردین...
هولوکاست ایرانی
کشتار 77000 ایرانی توسط یهودیان 

مسلّماً يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده ‏اند، دشمن ‏ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت... (المائده 82)

داستان مردخاي يهود ي و دخترعموي فتنه گرش اِستردر دربار خشايارشا، پادشاه ايران(٦٤٨-٥٤٦)،گواه روشني است ازحضور انبوه يهوديان درقلمرو دولت هخامنشي. دراين داستان، مردخای با حیله، فرمان عزل وشتی، ملکه ایران را که از فرمان شاه (در حالت مستی) مبنی بر برهنه ظاهر شدن در جشن سرپیچی کرده است، میگیرد.سپس استر زيبا، بانيرنگ مردخاي، همخوابه خشايارشا ميشود ،دل او را ميربايد وسپس به ملكه قدرتمند ايران بدل ميگردد .دراين زمان تكاپو ي يهودي اندر سراسر ايران چنان آزار دهنده است كه هامان،وزير پادشاه هخامنشي،تصميم به اخراج ايشان ميگيرد.ولي او،كه به دروغ در کتاب عهد عتیق"دشمن يهوديان"خوانده شده (در باب دروغگویی و تحریفگری یهودیان در تورات و کتاب مقدس ، همان بس که بارها قرآن آنها را قومی تحریفگر دانسته و آنها را لعن کرده است و گفته مطالبی را به نفع خود می نوشتند و آگاهانه به خدا نسبت می دادند)،بادسيسه استر به دارآويخته ميشود. آنگاه، يهوديان، باحمايت استر، به كشتارخونين و وسيع مخالفان خود دست ميزنند و مردخاي درمقام مرد قدرتمند ايران جاي ميگيرد .توصيف قساوت آميز "کتاب مقدس - عهد عتیق – كتاب (سوره) استر" ازقتل عام بزرگان ايراني به دست اين ميهمانان نو رسيده در روز سیزدهم ماه ادار حيرت انگيزاست:
ويهوديان بردشمنان خود پیروز شدند ..همه مردم از یهوذیان می ترسیدند و جرات نمی کردند در برابرشان بایستند.تمام حاکمان و استانداران ، مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای ، به یهودیان کمک می کردند...به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده،کشتند.آنها در شهر شوش که پایتخت بود 500 نفر را کشتند...ده پسرهامان بن همداناي، دشمن يهود،راكشتند... و [جسد] ده پسر هامان را[درشوش]به دارآويختند... درروزچهاردهم ماه ادارنيز جمع شده سيصدنفر را درشوش كشتند... و ساير يهودياني كه درولايتهاي پادشاه بودند...هفتاد و پنج هزارنفر از مبغضان خويش را كشته بودند...درروز چهاردهم ماه آرامي يافتند و آنرا روز بزم و شادماني نگاه داشتند...
این روز یعنی سالروز قتل عام 77000 ایرانی ( باید جمعیت ایران در 2600 سال پیش را در نظر گرفت . با توجه به آنکه جمعیت کم بوده است. این کشتار را می توان یک نسل کشی بحساب آورد) ، هر ساله تحت عنوان عید پوریم توسط یهودیان جشن گرفته می شود و در این روز وقیحانه به جشن و پایکوبی می پردازند.

در حالی که ما ایرانی ها سیزدهم فروردین را نحس دانسته و به یاد قتل عام اجدادمان به کوه و دشت پناه می بریم (تا توسط یهودیان کشته نشویم) آنها باید در جشن نسل کشی آنقدر شراب بنوشند تا تعادل خود را از دست بدهند.
در نقشه خیالی ارض موعود که رژیم جعلی اسرائیل ترسیم کرده علاوه بر پهنه نیل تا فرات استان همدان نیز جزء خاکشان ذکر شده است فقط بخاطر مقبره استر و مردخای ابتدای خیابان شریعتی. باید به ایرانی بودن مسئولان تبریک گفت که نه تنها در هیچ کجا راجع به این واقعه هولناک سخن به میان نمی آورند بلکه برای آنها تابلویی در نظر گرفته می شود تحت عنوان زیارتگاه استر و مردخای!!؟

آیا کلمه زیارتگاه کلمه ای مقدس در فرهنگ شیعی ما نیست؟ آیا ما این واژه مقدس را فقط برای انسان هایی پاک از تبار عشق بکار نمی بریم؟ خواب تا کی؟

دانلود فیلم فلسفه وحشتناک 13 بدر( همراه با سخنرانی دکتر رافئی پور)


دانلود جشن ایرانی کشی یهود(پوریم)


ویدئو 1

منابع
کتاب مقدس، بخش عهد عتیق ، کتاب استر
کتاب زرسالاران یهود، نوشته عبدالله شهبازی، جلد اول ، صفحه 353

۱۳۹۳/۰۱/۰۶

ایران بین دو انقلاب

جامعه شناسانی که ماشین زمان را متوقف کرده اند و با تلاش فراوان وارد موتورخانه آن شده اند تا نقش طبقه را در سیر تاریخ پیدا کنند ، می گویند که نتوانسته اند جای طبقه را پیدا کنند . آنها فقط توانسته اند افراد بیشماری را با مشاغل ، درآمدها و سلسله مراتب متفاوت مشاهده کنند . البته آنها درست می گویند ، جرا که طبقه اجتماعی یک بخش از ماشین نیست بلکه طرز کارکردن و حرکت آن است . طبقه، منافع این گروه و آن گروه نیست ، بلکه تضاد منافع است ؛ گرما و صدای غرش حرکت ماشین است ... طبقه ساخت نیست بلکه واقعه و حرکت است ..........

کتاب حاضر در واقع بنیاد های اجتماعی سیاست در ایران را تحلیل و این موضوع را بررسی می کند که چگومنه توسعه اقتصادی - اجتماعی به تدریج ویژگی های زندگی سیاسی در ایران را ، از انقلاب مشروطه تا پیروزی انقلاب اسلامی ، شکل داده است .

کتاب به سه بخش اصلی تقسیم شده است . بخش نخست ، با بررسی سده نوزدهم ، انقلاب مشروطه و حکومت رضاشاه پیشینه تاریخی لازم را برای فهم تحولات ایران نوین به دست می دهد . بخش د.م ، زمینه اجتماعی دگرگدنی های سیاسی سالهای فروپاشی حکومت رضاشاه ( شهریور 1320) تا شکل گیری حکومت خودکامه محمدرضا شاه ( مرداد 1332) را تجزیه و تحلیل می کند . این دوازده سال تنها دوره مهم از تاریخ ایران معاصر است که مورخان می توانند آن سوی ظواهر سیاسی ، یعنی ساختارهای اجتماعی سیاسیت ایران را ببینند و ریشه های قومی و طبقاتی جنبش های سیاسی مختلف را بررسی کنند . در بخش پایانی هم با توصیف برنامه های اجتماعی - اقتصادی محمدرضا شاه ، تنش های سیاسی که به واسطه این برنامه ها تشدید شده بود و سرانجام وقوع انقلاب اسلامی سال 57 بررسی می شود .

طی دو دهه گذشته ، جامعه شناسانی که در جوامع غربی مطالعه کرده اند به اصول علم نوینی به نام جامعه شناسی سیاسی دست یافته اند . این جامعه شناسان با نفی تصور جدایی دولت و جامعه که در جامعه شناسی سده نوزدهم رایج بود، به تنظیم نظریه ای با گستردگی کمتر اما دقیق تر پرداخته اند که در آن ، دولت و جامعه به نحو پیچیده ای همبسته ، و سیاست پدیده ای متاثر از سازمانهای سیاسی و نیروهای اجتماعی قلمداد می شود . این جامعه شناسان با بهره گیری از دیدگاه سه بعدی فوق ، علاوه بر تدوین چارچوبهای نظری جامعه شناسی سیاسی ، مطالعات موردی و تجربی ارزشمندی درباره جوامع غربی ، تحلیل بنیادهای اجتماعی سیاست و ارتباط پیچیده میان عملکرد دولت ، سازمانهای سیاسی و ساختارهای اجتماعی ارائه داده اند . 

در حالیکه جامعه شناسان تحلیل گر جوامع غربی دیدگاه سه بعدی جامعه شناسی سیاسی را به کار بسته اند ، آنهایی که به بررسی کشورهای غیر غربی می پردازند خواسته اند دیدگاه دوبعدی سده نوزدهمی را همچنان حفظ کنند . برخی از آنها ، به ویژه پژوهشگران سیاسی مکتب ساختاری - کارکردی، دولت را محور بحث خود قرار داده اند . آنها بررسی کرده اند که چگونه دولت جامعه را نوسازی می کند ، چگونه با بحران مشروعیت درگیر می شود و چگونه نهادهای نوینی مانند بوروکراسی، ارتش و نظام تک حزبی ایجاد می کند . محور بحث گروهی دیگر ، به ویژه مردم شناسان و پژوهشگران سیاسی مکتب رفتاری جامعه بوده است ؛ مثلا مردم شناسان ، جماعنهای کوچک را بررسی کرده اند و صاحب نظران سیاسی ، به بررسی کل " فرهنگ سیاسی " جوامع در حال توسعه پرداخته اند . بدین ترتیب، جامعه شناسان درباره این مسئله که چگونه نظام های سیاسی باعث تغییر نظام های اجتماعی می شوند و متقابلا چگونه نظام های اجتماعی - از طریق خشونت ، شورش و سیاست گریزی - نظام های سیاسی را مختل می کنند ، بررسی های بیشتری انجام داده اند . اما درباره اینکه چگونه مبارزه های اجتماعی به درگیری های سیاسی شکل می دهند و چگونه نیروهای اجتماعی در اندر کنش با سازمان های سیاسی ، بر روند توسعه در جوامع غیر غربی تاثیر می گذارند ، آثار کمتری ارائه کرده اند .

همچنین پژوهشگران انگشت شماری به بررسی شالوده های اجتماعی سیاست در ایران پرداخته اند . در حالیکه ایران شناسان پیشین به بررسی های گسترده تاریخی - اغلب با تاکید بر تاثیر جریان های بین المللی بر مسائل داخلی - تمایل داشتند ، معاصران نیز به حوزه های معینی از نظام سیاسی یا اجتماعی اهمیت می دهند . شماری از آنها به جنبه های ویژه ای از پدیده های سیاسی مانند ملی گرایی، ساختار دولت ، اصلاحات ارضی و بحران مشروعیت گرایش دارند . عده ای هم به بررسی های موردی و جزئی گروه های کوچک تمایل دارند و آثار مهمی درباره " فرهنگ سیاسی " کل جامعه می نویسند . گروه اخیر عقیده دارند که ویژگی های ملی ، مانند احساس ناامنی فردی ، بی اعتمادی، بدبینی، یاغی گری، انزوای روحی و از خودبیگانگی روانی فردی ، پدیده های سیاسی - به ویژه بی ثباتی سیاسی - سده نوزدهم ایران را تفسیر و تبیین می کند . بیشتر آنها هم سیاست و هم جامعه ایران معاصر را تجزیه و تحلیل می کنند و تنها شمار اندکی به مطالعه جامعه شناسی سیاسی ایران امروز می پردازند . 

کتاب حاضر می خواهد با تحلیل تاثیرات متقابل سازمان های سیاسی و نیروهای اجتماعی ، سیاست ایران معاصر را بررسی کند . هرچند واژه طبقه اجتماعی را ، با کمی تفاوت معنایی ، نوسندگانی همچون مارکس، دوتوکویل، ماکیاول، تاونی، وبر، دارندورف و همچنین نظریه پردازان سده های میانی ، مسلمانان، بازرسان رومی و نویسندگان مجموعه مقالات فدرالیست آمریکایی به کار برده اند، اخیرا جامعه شناسان این اصطلاح را نقد کرده اند . ساختار - کارکردگرایان استدلال کرده اند که جوامع نه به چند طبقه بزرگ بلکه به قشرهای کوچک حرفه ای گوناگون تقسیم می شود . آنها تاکید می کنند که این قشرها به واسطه تقسیم کار به هم وابسته اند ولی بر پایه معیارهای مختلفی همچون منزلت ، پایگاه اجتماعی و درآمد از یکدیگر منفک می شوند . رفتارگرایان نیز ادعا کرده اند که مردم کشورهای در حال توسعه پیش از آنکه خود را عضو طبقه ای اجتماعی - اقتصادی  تلقی کنند ، وابسته به ایدئولوژی می دانند . به عقیده آنها ، در اینگونه کشورها ، نیروهای سیاسی بر اثر کشمکشهای طبقاتی پدید نمی آید بلکه به دنبال عقاید متضاد ایجاد می شود . پس اگر مارکس با این فرمول که آگاهی انسان را جایگاه اجتماعی وی تعیین می کند ، نظریه هگل را " بر پاهای خویش قرار داد" ، رفترگرایان معاصر نیز با پافشاری بر اینکه جایگاه اجتماعی انسان را - دست کم در جهان سوم - آگاهی وی تعیین می کند ، باژگونه نظریه مارکس را اظهار کرده اند . در عین حال ، پژوهش گرانی که زندگی و آثار نخبگان سیاسی را مطالعه می کنند ، با دسته بندی بقیه مردم در قالبی بی شکل و پراکنده با عنوان " توده ها " ، مفهوم طبقه اجتماعی را کنار گذاشته اند . در همین دوره ، جامعه شناسانی که سیاست را در کشورهای غیر غربی بررسی می کنند ، با طرح این مسئله که ستیزهای عمده جهان سوم به دسته بندی های قومی و نژادی ، کاست، مذهب و مسائل محلی مربوط می شود ، در استفاده از مفهوم طبقه برای مطالعه اینگونه جوامع تردید کرده اند . آنان نتیجه می گیرند که طبقه، نه در آسیا و آفریقا ، بلکه در اروپا و آمریکا وجود دارد . و بالاخره بیشتر جامعه شناسان جهان سوم - به همراه هواداران جهان سوم در غرب - می خواهند با تاکید بر تفاوتهای ظاهری بین جوامع جهان سوم و کشورهای صنعتی ، بر تضادهای اجتماعی داخلی این جوامع سرپوش گذارند . آنها پافشاری می کنند که مبارزه های ملی ، همه مبارزه های اجتماعی از جمله مبارزه های طبقاتی را تحت الشعاع قرار می دهد .


ایران بین دو انقلاب

یرواند آبراهامیان

مترجمان : احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی

۱۳۹۳/۰۱/۰۵

اسکار و بانوی گلی پوش

خدای عزیز!
امروز صد سالم است . مثل مامی رز . خیلی می خوابم، اما حالم خوب است .
کوشیدم به پدر و مادر حالی کنم که زندگی هدیه عجیبی است . اول آدم بیش از اندازه قدر این هدیه را می داند . خیال می کند زندگی جاوید نصیبش شده . بعد این هدیه دلش را می زند .خیال می کند خراب است .کوتاه است . هزار عیب رویش می گذارد . به طوری که می شود گفت که حاضر است دورش اندازد . ولی عاقبت می فهمد که زندگی هدیه ای نبوده ، گنج بزرگی بوده که به آدم وام داده اند . آن وقت سعی می کند که کاری بکند که سزاوار آن باشد . من که صد سال از عمرم گذشته می دانم چه می گویم . آدم هرچه پیرتر می شود باید ذوق بیشتری برای شناختن قدر زندگی نشان دهد . آدم باید قریحه ظریفی پبدا کند ، باید هنرمند بشود . در ده سالگی یا بیست سالگی هر احمقی از زندگی لذت می برد . اما در صد سالگی ، وقتی آدم دیگر رمق جنبیدن ندارد باید مغزش را به کار بیندازد تا از زندگی کیف کند . نمی دانم حالیشان کردم یا نه .
سری به آنها بزن ، کارت را تمام کن . من دارم کمی خسته می شوم .
می بوسمت ، تا فردا ...

گلهای معرفت
اریک امانوئل اشمیت
ترجمه سروش حبیبی
صفحه 164

۱۳۹۲/۱۲/۱۲

. دنبال ضمانت نباش ، دنبال وثیقه نباش .....

پدر بزرگم می گفت : هرکسی باید وقت مردن یه چیزی پشت سرش باقی بذاره . یه بچه یا یه کتاب یا یه نقاشی یا یه خونه یا یه دیوار یا یه جفت کفش یا یه باغ سرسبز . یه چیزی که دستات یه جوری لمسش کرده باشه . اینجوری وقتی مردی روحت یه جایی برای رفتن داره و وقتی مردم به اون درخت یا گلی که کاشتی نگاه می کنن ، تورو میبینن . می گفت : مهم نیست که چی کار کردی، تا وقتی که یه چیزی رو نسبت به قبلش تغییر بدی و به شکلی که خودت دوست داری دربیاری . می گفت : فرق بین مردی که فقط چمنا رو کوتاه میکنه و یه باغبون واقعی تو شیوه لمس کردن درختا و گلاس . کسی که چمنا رو کوتاه می کنه احتمالا قبل از کارش هیچ وقت کنار چمنا نبوده و اما باغبون عمری رو پای درختا و گلا گذاشته ...

چشماتو با چیزای عجیب پر کن . طوری زندگی کن که انگار ده ثانیه دیگه قراره بمیری . دنیا رو ببین .جالب تر از هر رویاییه که توی کارخونه ها ساخته میشه . دنبال ضمانت نباش ، دنبال وثیقه نباش .....

فارنهایت 451