۱۳۸۸/۱۱/۱۵

جشن های گاهنباری

در آثار كهن ايراني از شش جشن ساليانه نام برده شده است كه با نام «جشن‌هاي گاهنباري» شناخته مي‌شوند. نام و هنگام برگزاري اين جشن‌ها در آثار گوناگون با تفاوت‌هاي فراواني ثبت شده است كه خود از نشانه‌هاي ديرينگي بسيار آن مي‌باشد. اين جشن‌ها (با مبدأ آغاز تابستان) به ترتيب چنين هستند: «ميديوشـِم» (در اوستايي: «مَـئيذيوشِـمَـه») به معناي ميانه تابستان، «پَـتيَـه‌شَـهيم» (پَئيتيش‌هَهيَـه) به معناي پايان تابستان، «اَياثرِم» (اَياثرِمَـه) به معناي آغاز سرما (منظور ميانه پاييز)، «ميديارِم» (مئيذيائيريه) به معناي ميانه سال (منظور پايان پاييز، بر مبناي سالي با مبدأ آغاز تابستان)، «هَـمَـسپَـت‌مَـدَم» (هَـمَـسپَـت‌مَـئيدَيَـه) به معناي برابري شب و روز يا برابري سرما و گرما (منظور پايان زمستان و هنگام اعتدال بهاري)، «ميديوزَرِم» (مَـئيذيوئي‌زَرِمَـيَـه)، به معناي ميانه فصل سبز (منظور ميانه بهار).

جشن‌هاي گاهَـنْـباري (پاره‌هاي سال/ موسم‌هاي ساليانه)، ادامه و بازمانده‌اي از نوعي تقويم كهن در ايران‌باستان است كه طول سال خورشيدي را نه به دوازده ماه خورشيدي، بلكه به چهار فصل و چهار نيم‌فصل تقسيم مي‌كرده‌اند و هر يك از اين بازه‌هاي زماني، نام و جشني ويژه به همراه داشته است. سال گاهنباري از هنگام انقلاب تابستاني يا نخستين روز تابستان (بلندترين روز سال) آغاز مي‌شده و پس از هفت پارة زماني، يعني سه پايان فصل و چهار ميانة فصل، به آغاز سال بعدي مي‌رسيده است (پايان بهار يا آغاز تابستان مانند ديگر فصل‌ها، داراي جشن گاهنباري نبوده و تنها به عنوان جشن آغاز سال نو بشمار مي‌رفته است). بعدها و در زمان تحريف‌هاي عصر ساساني، كوشش مي‌شود تا ضمن الحاق جشن‌هاي گاهنباري به تقويم مزديسنا، آنرا با باورهاي دينيِ ساختگيِ خود تطبيق دهند؛ براي آنها دلايلي مذهبي مي‌تراشند و خلقت آسمان، آب، زمين، گياه، جانوران و مردم را به اين گاه‌ها منسوب مي‌دارند و دخل و تصرف فراواني در فاصلة حقيقي موسم‌هاي گاهنباري (كه با تقويم طبيعي كاملاً برابر هستند) مي‌كنند. دستبردهاي عصر ساساني در نظام گاهشماري گاهنباري موجب شده است كه فاصلة گاهنبارها در متون كهن به گونه‌هاي بسيار مختلفي ثبت شوند و كمتر تطبيقي با يكديگر داشته باشند. در حالي‌كه نظام موسم‌هاي گاهنباري بسيار ساده و دقيق است و امروزه همچنان بيشتر روستانشينان و كشاورزان سرزمين‌هاي ايراني از آن بهره‌برداري مي‌كنند. در بين كشاورزان، سنجش زمان به گونة شمارش روزهاي فصل (مثلاً بيستم بهار، چهلم بهار، نيمة بهار و يا بيست روز به تابستان مانده) بسيار رايج‌تر از سنجش زمان بر اساس شمارة روز و ماه است. بيروني در «آثارالباقيه» (فصل دوازدهم) از ميانة فصل‌ها در خوارزم با نام «اجغـار» ياد مي‌كند و اينكه تودة مردم براي آن اهميتي فراوان قائل هستند. همو اين آيين را بازمانده از زمان‌هاي كهني مي‌داند كه بسياري از جزئيات تقويمي آن فراموش شده و تنها نام و مراسم موسوم به «اجغار» باقي مانده است.


با توجه به شمار ششگانه نام‌هاي گاهنبارهايي كه در آغاز آمد، دو كمبود براي نام گاهنبار پايان بهار و نيمه زمستان ديده مي‌شود. پايان بهار، مصادف با آغاز سال و جشن‌هاي سال نو در اين نظام گاهشماري بوده و همانند ديگر فصل‌ها داراي جشن ويژه پايان فصل نمي‌باشد. اما در مورد گاهنبار نيمه زمستان، همه منابع ساكت هستند و نشانه‌اي از نام آن به دست نيامده است. احتمال مي‌رود كه فراموشي نام گاهنبار ميانه زمستان نيز، عملي عامدانه و ناشي از تصرف‌هاي موبدان عصر ساساني و به قصد تطبيق تعداد گاهنبارها با شش مرحله آفرينش، صورت گرفته باشد. اما عليرغم اين فراموشي، مردمان نواحي گوناگون آيين‌هاي جشن ميانه زمستان را زنده نگاه داشته‌اند: برگزاري جشني در بزرگداشت «پيرشاليار/شهريار» در منطقه بسيار كهن و زيباي اورامانات كردستان (كه براستي گنجينه‌اي براي مطالعات فرهنگ‌شناسي باستاني بشمار مي‌رود)، جشن «ميرما» در نواحي كوهستاني طبرستان/ تپورستان (كه در چند سده اخير مازندران ناميده مي‌شود) و نواحي شمال‌غربي كوهستان‌هاي هندوكش (ولايت‌هاي تخار، بغلان و سمنگان)، نمونه‌هايي از آن هستند. همچنين نيمه زمستان، در برخي تقويم‌هاي محلي، مانند تقويم‌ «وهار كردي» كه در لرستان، بختياري و كردستان نشانه‌هاي آن تا به امروز باقي مانده است، به عنوان آغاز سال نو دانسته مي‌شود.

همچنين از آغاز تابستان و جشن سال نوي گاهنباري، نشانه‌هايي تا به امروز برجاي مانده است: در فراهان و ديگر نواحي مركزي ايران، در اين هنگام آيين‌هايي با نام «اول تووستوني» (تابستاني) همراه با گردهمايي و آب‌پاشي، در صحرا برگزار مي‌شود. بيست و نهم خرداد ماه را مردمان سوادكوه «عيدماه» مي‌نامند و با آتش‌افروزي بر بلندي‌ها، به شادي و بازي‌هاي گروهي مي‌پردازند و گاه مي‌كوشند تا جشن عروسي خود را در اين هنگام برگزار كنند (هومند، نصراله، گاهشماري باستاني مردمان مازندران و گيلان، ص4). جشن فراموش‌شده «نيلوفر» در ششم تيرماه و مراسم «پُـرسه» زرتشتيان (گراميداشت درگذشتگان) در نخستين روز تيرماه، از نمونه‌هاي ديگر آيين‌هاي كهن آغاز تابستان است.

ویژگی‌های عمومی جشن‌های ایرانی
برخی ویژگی‌هایی مشترک در میان همه جشن‌های ایرانی وجود دارد. نخست اینکه تقریباً همگی در پیوند با پدیده‌های طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل کوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.
دوم اینکه تقریباً هیچکدام برگرفته از دستورهای دینی نیستند. با اینکه همواره پیروان ادیان گوناگون تلاش کرده‌اند که برخی از آنها را مراسم دینی خود معرفی کنند؛ اما نمی‌توان آنها را متعلق به هیچ دینی دانست.
سومین ویژگی گردهمایی‌ها و مراسم ایرانی در این است که با سرور و شادی همراه هستند و غم و اشک و گریه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید بـمـو در میان مانویان که اتفاقاً همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار می‌شده است.
چهارمین ویژگی جشن‌ها و مراسم ایرانی در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچکدام آیین‌های ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمی‌شود. بلکه حتی با آیین‌هایی همراه است که به انگیزهٔ پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار می‌شود. بگذریم از اینکه امروزه، روز سیزده‌بدر، براستی روز سوگ طبیعت و تخریب و تباهی و آلودگی آن شده است. بر این باورم که برای ایزد بانوی زمین، روز سیزده‌بدر غم‌انگیز‌ترین روزهای سال است.
ویژگی پنجم، پیوند ناگسستنی جشن‌های ایرانی با آتش است. حتی اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموماً اخگری کوچک به آن رسمیت و تقدسی بیشتر می‌بخشد.
ششمین ویژگی عمومی جشن‌ها و مراسم ایرانی چنین است که با زادروز یا سالمرگ کسی در پیوند نیست و آنگونه که از متون کهن همچون شاهنامه بر می‌آید، برای ایرانیان زادروز کسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت می‌کرده‌اند؛ چرا که هر کسی در روزی زایش یافته و در روزی در می‌گذرد. آنچه برای ایرانیان با ارزش بوده و آنرا ثبت کرده و گاه جشن می‌گرفته‌اند، «انجام کاری بزرگ» بوده است که نمونه‌های آنرا در شاهنامه فردوسی می‌بینیم. می‌دانیم که فردوسی نیز تنها به ثبت زمانِ پایانِ کار بزرگ خود که همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده کرده و از یادآوری صریح زادروز خود خودداری کرده است.
هفتمین ویژگی‌های عمومی در گستردگی مراسم است. ایرانیان جشن‌ها و آیین‌های میهنی خود را به گونه‌ای یکپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفت‌انگیزی برگزار کرده و تفاوت‌های قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمی‌دانسته‌اند. آیین‌های ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن کوشیده‌اند. کسانی که با تعصب‌های نابجای دینی یا قومی نقش خود در پاسداری فرهنگ ایران بیشتر از دیگران می‌دانند، به این همبستگی باشکوه مردمان ایرانی آسیب می‌زنند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

درود
ایران یعنی از تبار نور و مهر
ایران یعنی بودن و پیکار با اهریمن
بارانشید