وقتی کشوری را از هر طرف بحران احاطه می کند ، هر آدم علاقه مند بی نظری با مختصر سواد و حداقلی از تجربه اجتماعی می تواند از عدم امنیت بیشتر از هر کمبودی بهراسد . روند تاریخ گذشته قطعی بدانید که در امروز من و شما جای پایی عمیق دارد ؛ همانطور که امروزتان مقدمات حوادث فردا را تامین می کند . نمی توان آن را نادیده گرفت . همین امروز هم شما بی تعصب به این ملت نگاه کنید ، صادقانه اش این است که اگر در کفه های ترازوی رفتاری مان سازندگی و ویرانگری ، جنجال آفرینی و آرامش ، تعقل و هیجان را با هم بسنجیم ، اگر قول بدهید بدتان نیاید ، کفه ی سنگین تر را تخریب و شورش و هیجان پر کرده است . نمی دانم چرا ولی قطعی است که ریشه در تاریخ دارد . ما در اکثر مواقه ملت ویرانگری هستیم . ما هروقت فرصت مناسب برای تخریب به دست آوریم خیلی معطل نمی مانیم حتی اگر به دیگران نیز نیازی داشته باشیم خیلی منتظر هماهنگی قبلی نمی مانیم . به صورت خودجوش خودمان حرکت می کنیم. همیشه آماده ایم برای تخریب ! آماده برای برهم زدن ! حالا بعد چه می شود؟ آن مهم نیست فعلا می گوید این را نمی خواهم و انصاف هم باید داد که خوب خراب می کند !!.... بساط استبداد را به بهانه مشروطه برهم می زند بدون اینکه مطالعه کافی در مورد خواستش و امکان محقق شدنش کرده باشد . نفت را ملی می کند، کمر انگلستان ِ بزرگترین یا لااقل مطرح ترین امپراتوری زمان را درهم می شکند، از کشور بیرونشان می کند ، ولی بعد موقع اداره کردن ، یعنی موقعی که نظم می خواهد ، فکر و عمل و بالاتر از همه یک رابطه غنی و استوار با کشورهای دیگر بویژه غرب، می بیند که درمی ماند ...
واقعیت این است که سازندگی تمرین می خواهد ، ابزار می خواهد ، سواد می خواهد و از همه مهمتر زمان می خواهد . در صورتی که ویران کردن، کار هر آدم بازو کلفتی می تواند باشد . می بینید با چه جانفشانی و همدستی دودمان پهلوی را برمی چینیم ولی وقتی بساط جمهوری را پهن کردیم همه می خواهند قضیه را به طرف خودشان بکشند . حاصلش هم می شود همین که نزدیک به سه دهه است می بینیم مثل بازی دستش دهِ دوره کودکی ، هر روز نوبت یک گروه است . هنوز ما تعریفی از سرمایه و اینکه تا چه اندازه باید مورد حمایت قرار بگیرد نداریم و هر روز هم دم از ایجاد شغل و مسئله بیکاری می زنیم .
هر گروهی تلاش می کند آن یکی را زمین بزند تا نوبت خودش بشود . این برای آن می زند و آن برای این . اگر غیر از این است بگویید ! به شاهان گذشته مان نگاه کنید ! معروف ترینشان ، مشهور ترینشان ، معتبر ترینشان همه اهل چکمه و شمشیر ، همه اهل جنگ و رزم ، همه اهل قتل و غارت ؛ مظهر شقه کردن ، چشم درآوردن ، در دیگ روغن انداختن . و خیال می کنید آیا امکان داشت که همه این کارها را بدون پشتوانه ی مردمی انجام دهند؟ به نظر من مسلما هرگز . این است که معتقدم من و هم وطنانم ، شما و ایشان ، حالا با استثناهایی ، ملتی هستیم که جنگ را ذاتا دوست داریم ، حماسه را دوست داریم ، قهرمان را دوست داریم . بله تاریخ را باید خواند تا بلکه درک کرد که این خصلت ها چگونه در لابه لای وجودمان ریشه دوانیده .
ناگفته ها
حسن نراقی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر