محمود فرجامی
در دوران روشنگری گمان میشد دانش دوای درد بشر است. کافیست آدمها باسواد شوند و کتابهای خوب بخوانند تا دنیا بهتر شود. جنگهای جهانی اول و دوم نشان داد اینطوریها هم نیست. اتفاقا بزرگترین جنایات را باسوادترین ملتها انجام دادند.علیالقاعده ما هم باید به همچو نتیجهای رسیده باشیم، هرچند با نیم قرنی تاخیر. خیل عظیم دکتر مهندس عالم استادهای درسخواندهای که ما را نه به فلاکت، عنقریب است به نابودی بکشانند نشان میدهد درس ملاک نیست. اخلاقیون میفرمودند ملا شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل. صحیح بود و البته در مورد خود آنها هم صدقش آشکار شده است.در سطح ملی نمیتوان ماجرا را با رو کردن مدرکهای تقلبی چند هزار آدم دانهدرشت رفع و رجوع کرد. دهها برابر این جماعت متقلب و یا آنهایی که با تقلبهای شبه قانونی (بخوان سهمیه) مدرک ستاندهاند، آدمهایی هستند با ضریب هوشیهای بالا و مدارک واقعی از دانشگاههای معتبر؛ اما با عملکردی مشابه و بلکه بدتر از همپیالههای تقلبیشان.
سیاست و قدرت تنها قلمرو این ماجرا نیست. از پزشکانی که دهتا دهتا عمل جراحی میکنند و سهتاسهتا مریض ویزیت میکنند بگیر تا اساتید دانشگاهی که انواع حقهها را برای چاپ مقالهی علمی شاگردشان به نام خودشان سوار میکنند هیچکدام مشکل سواد ندارند. حتی در سطح جامعه هم با وجود دهها میلیونها دیپلمه و لیسانسه و دارندگان مدارک بالاتر به نظر نمیرسد مشکل بیسوادی و نادانی علت اصلی وضع ما باشد.
مشکل بیشعوری است. خرمرد رندی و زرنگی بیش از حد. تجاوز آگاهانه به حقوق دیگران. به کار گرفتن دانش و هوش برای شکستن قواعد انسانی به نفع خود. شهوت قدرت. بازیچه کردن علم و هنر و فرهنگ و دین و سیاست به نفع منافع حقیر شخصی.
کتاب بیشعوری در اینباره است.
کتابی طنزآمیز از نویسندهای خارجی که به گمانم برای خوانندهی فارسیزبانی که در آغاز دههی ۹۰ ایستاده، بیشتر تکاندهنده است تا خندهدار. مصداقی از جُک معروف «برای شما جُکه برای ما خاطرهاس.» ردیف کردن نمونههای فاجعهبار بیشعوری برای کسی که حتی اخبار آنجا را دنبال کرده باشد در حکم زیره به کرمان بردن است. چه رسد به تجربه ی زندگی.
خاویر کرمنت (که علیالظاهر واقعا هم پزشک است) در این کتاب طنزآمیز مدعی میشود که بیشعوری (Assholism) یک بیماری و اعتیاد است و نه نوعی بداخلاقی یا سوءرفتار. بعد در قالب یک پزشک که شناخت و درمان بیشعورها را کار خود قرار داده با نظیرهنویسی کتابهای عامهپسند روانشناسی به معرفی بیشعوری از زوایای مختلف میپردازد. چند پاراگراف از متن کتاب نشان می دهد نگاه او به مساله چگونه است. در مورد استعداد بیشعوری سیستم بوروکراسی دولتی و نظام دیوانسالار مینویسد:
این نوع بیشعوری به صورتهای مختلفی دولت را فلج کردهاست. بعضی از صورتهای قابل ذکر اینها هستند:
سیاست و قدرت تنها قلمرو این ماجرا نیست. از پزشکانی که دهتا دهتا عمل جراحی میکنند و سهتاسهتا مریض ویزیت میکنند بگیر تا اساتید دانشگاهی که انواع حقهها را برای چاپ مقالهی علمی شاگردشان به نام خودشان سوار میکنند هیچکدام مشکل سواد ندارند. حتی در سطح جامعه هم با وجود دهها میلیونها دیپلمه و لیسانسه و دارندگان مدارک بالاتر به نظر نمیرسد مشکل بیسوادی و نادانی علت اصلی وضع ما باشد.
مشکل بیشعوری است. خرمرد رندی و زرنگی بیش از حد. تجاوز آگاهانه به حقوق دیگران. به کار گرفتن دانش و هوش برای شکستن قواعد انسانی به نفع خود. شهوت قدرت. بازیچه کردن علم و هنر و فرهنگ و دین و سیاست به نفع منافع حقیر شخصی.
کتاب بیشعوری در اینباره است.
کتابی طنزآمیز از نویسندهای خارجی که به گمانم برای خوانندهی فارسیزبانی که در آغاز دههی ۹۰ ایستاده، بیشتر تکاندهنده است تا خندهدار. مصداقی از جُک معروف «برای شما جُکه برای ما خاطرهاس.» ردیف کردن نمونههای فاجعهبار بیشعوری برای کسی که حتی اخبار آنجا را دنبال کرده باشد در حکم زیره به کرمان بردن است. چه رسد به تجربه ی زندگی.
خاویر کرمنت (که علیالظاهر واقعا هم پزشک است) در این کتاب طنزآمیز مدعی میشود که بیشعوری (Assholism) یک بیماری و اعتیاد است و نه نوعی بداخلاقی یا سوءرفتار. بعد در قالب یک پزشک که شناخت و درمان بیشعورها را کار خود قرار داده با نظیرهنویسی کتابهای عامهپسند روانشناسی به معرفی بیشعوری از زوایای مختلف میپردازد. چند پاراگراف از متن کتاب نشان می دهد نگاه او به مساله چگونه است. در مورد استعداد بیشعوری سیستم بوروکراسی دولتی و نظام دیوانسالار مینویسد:
این نوع بیشعوری به صورتهای مختلفی دولت را فلج کردهاست. بعضی از صورتهای قابل ذکر اینها هستند:
- جنون جلسه. دیوانسالاران همیشه در جلسه هستند. هر مسالهای که پیش بیاید، موضوع باید در کمیتههای مربوطه مورد بررسی قرار گیرد، مشاوران آن را تحلیل کنند، کمیسیونها دربارهاش گزارش بدهند، در گروههای تجدید نظر رویش بحث شود و کمیتههای اجرایی آن را تایید کنند. با این روش، مسئولیت تصمیمگیری کاملا محو میشود؛ هیچکس مسئول و پاسخگوی عواقب نیست و در آینده یقهی کسی را نمیتوان گرفت.
- کاغذبازی. تمام مراحل اداری با دقت فراوان بهگونهای تنظیم شدهاند که برای هر کاری به سه نسخه نیاز باشد. همین امر، باعث کاغذبازی برای هر کاری میشود حتی اگر آن کار نوشتن تقاضانامه و درخواست کاغذِ بیشتر برای کاغذبازی باشد. اگر زمانی در روند تامین کاغذ اشکالی بهوجود بیاید دولت با خطر جدی مواجه خواهد شد. اتفاقی که باعث دقمرگ شدن بیشعورهای دیوانسالار و ذوقمرگ شدن ما خواهد شد.
- مقررات. سازمان های دولتی بدون مقررات سردرگم میشوند چرا که آنها هیچکاری که واقعا کار باشد انجام نمیدهند و بنابراین هویتشان فقط با مقررات تعریف میشود. افزون بر این، مقررات سازمانهای دولتی را در مقابل مردم محافظت میکند، به این صورت که مانع از حق مسلم مالیاتدهندگان برای پرسش دربارهی این واقعیت آشکار میشود که این سازمانها و ادارهها چرا پول مردم را مصرف میکنند اما عملا هیچ کار مفیدی برای آنها انجام نمیدهند؟ و آخر اینکه مقررات، قدرت کافی برای رؤسا و مدیران تامین می کنند تا با زیردستانشان مستبدانهتر رفتار کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر