۱۳۹۲/۰۲/۱۰

ظلمت در نیمروز ...


ما تاریخ را کاملتر از دیگران آموخته ایم . می دانیم که تاریخ برای فضیلت ارزشی قائل نیست و جنایت ها مکافات نمی شوند ؛ ولی هر خطایی عواقب خود را دارد که دامن هفت نسل را میگیرد . هر فکر غلطی که دنبال می کنیم ، جنایتی است که در حق نسلهای آینده مرتکب می شویم . در نتیجه ، افکار غلط را باید همانگونه مجازات کنیم که دیگران جنایت را مجازات می کنند : با مرگ ...

همین چند سطر را که در پشت کتاب " ظلمت در نیمروز " خواندم کافی بود تا برای خریدنش به خودم تردیدی راه ندهم ... این کتاب به روایتی جزو زیباترین رمانهای سیاسی زمانه ماست ... روایتی داستانی از واقعیتی تاریخی ...روایتی از توتالیتاریسم، سوسیالیسم ، کمونیسم و فردگرایی......درباره این کتاب بسیار نوشته اند و آن ا نقطه عطف در گذر از دهه 1930  به سالهای جنگ سرد و از متن های مهم روشنفکری علیه کمونیسم شمرده اند . در سطح فلسفی ، این کتاب بحث هدف و وسیله و تاثیر بالقوه ویرانگر نظریه های آرمانگرایانه را مطرح می کند و حمله ای تند به نظریه مارکسیستی جبر تاریخی به شمار می آید .
در لابلای متن کتاب به این نوشته برخوردم که ذهنم را درگیر کرد : " چرا متهمان به جای آنکه در این محاکمه های علنی انگشت اتهام را به طرف اتهام زنندگان بگیرند به جرایم خیالی اعتراف می کردند؟ و در اسارت به جرایمی اعتراف می کردند که مرتکب نشده بودند و این دروغها را در دادگاه تکرار می کردند و خود و دیگران را گناهکار می دانستند ."
در حین خواندن صفحاتی از کتاب نتوانستم به خودم بقبولانم که آدمی تا چه اندازه می تواند برای حزب از خود مایه بگذارد؟ با اینکه میداند بی گناه است ، نمی تواند این فکر را از سر بیرون کند که " حزب هرگز اشتباه نمی کند ... حزب تجسم تفکر انقلابی در تاریخ است ... تاریخ راهش را بلد است . هرگز اشتباه نمی کند ."
کتاب " ظلمت در نیمروز " اثر " آرتور کوستلر " ارزش خوندن داره به عنوان اثر ادبی مستقل ...

هیچ نظری موجود نیست: