۱۳۸۹/۰۳/۳۱

هوای بارونی رو دوست دارم



Photo : meysam rezakhan

هوای بارانی رو دوست دارم چون کسی از من انتظار نداره که برم بیرون .... وقتی که این طرح رو دیدم خیلی ازش خوشم اومد و طرح قبلی رو عوض کردم ...

 
قبلا خیلی بهتر از حالا می نوشتم و بيشتر ... پركارتر بودم انگار ... نمیدونم ... بد دنيايی شده دنيای مجازی ... انسانهای مجازی با افكاری كاملا" مجازی ... هر شخصی كلبه فقيرانه ای داره توی هزارتوی اين دنيای زيبای بی روح ... انگار پناهگاهی درونیست كه هروقت تحمل دنيای واقعی تقريبا" ناممكن می شه به اون پناه می بريم ... با چشمانی كاملا" بسته و با قدرت تخيل ... چيزی كه در آدمها كمتر شايع هست ... یعنی روزی میرسه كه از ميان آسمان و زمين پا در زمين گذارم ؟؟؟ در اين كوچه باغ های خاطره انگيز كه خاطرات ناگفتنی بسيار دارد برای نگفتن ... كلبه هايی كه پنجره هايش به روی هيچكس گشوده نيست ... می توان به ديوارهای كاهگلی آن تكيه كرد و از اين زندگی روزمره در امان ماند ... می توان از خود انتقاد كرد و حق را به خود داد ... می توان در اجتماع باقی ماند و با مردم زيست ... می توان از اجتماع گريزان شد و از مردم بريد ... می توان تقصير را گردن ديگران انداخت و از بار گناه شانه خالی كرد ... می توان ... می توان ... می توان ... می توان ... گاهی پيش آمده كه دل دوستی را آزرده ام اما لحظه ای معجزه ای رخ داده است و فراموشی از تقصير ... مرا چه می شود؟ من افسرده ام از روزی كه متوجه شدم ... دلم برای خودم تنگ شده ... برای مادرم ... برای دوستانم ... حتی آنهايی كه مرا دوست ندارند دلم تنگ شده ... كمبود همه كسانی كه از دست داده ام احساس می كنم ... گاهی چنان دستخوش غم و غصه می شوم كه زنده ماندنم زير بار چنين غمی برايم باور نكردنی است ... اين ناكجاآباد كجاست كه آن را نيافته ام هنوز ؟؟؟ همین ...





۲ نظر:

شنبه گفت...

سلام
تیپ جدید فوق العاده عالیست . من هم خوشم آمده می خواهم عوض بشم اما اصلا وقت ندارم .
کماکان منتظر عکسها هم هستم!!

شنبه گفت...

سلام
از اظهار لطف صمیانه شما بی نهایت سپاس گذارم.