۱۳۸۹/۰۸/۰۵

تقديم به نماينده ي مجلسي که در راستاي حذف صداي استاد شجـــــــريان گفته بود من از شنيدن صداي شجريان حالم به هم ميخوره!!!

كلاغ پيري تکه پنيري دزديد و روي شاخه درختي نشست.
روباه گرسنه اي که از زير درخت مي گذشت، بوي پنير شنيد، به طمع افتاد و رو به  کلاغ گفت:
اي واي تو اونجايي، مي دانم صداي معرکه اي داري!چه شانسي آوردم!
اگر وقتش را داري کمي براي من بخوان …
کلاغ پنير را کنار خودش روي شاخه گذاشت و گفت:
اين حرفهاي مسخره را رها کن  اما چون گرسنه نيستم حاضرم مقداري از پنيرم را به تو بدهم.
روباه گفت:
ممنونت مي شوم ، بخصوص که خيلي گرسنه ام ، *اما من واقعاً عاشق صدايت هم هستم
کلاغ گفت:
باز که شروع کردي اگر گرسنه اي جاي اين حرفها دهانت را باز کن، از همين جا يک تکه مي اندازم که صاف در دهانت بيفتند.
روباه دهانش را باز باز کرد.
كلاغ گفت :
بهتر است چشم ببندي که نفهمي تكه بزرگي مي خواهم برايت بيندازم يا تکه کوچکي.
روباه گفت :
بازيه ؟ خيلي خوبه ! بهش ميگن بسکتبال .
خلاصه ... بعد روباه چشمهايش را بست و دهان را بازتر از پيش کرد و کلاغ فوري پشتش را کرد و فضله اي کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.
روباه عصبي بالا و پايين پريد و تف کرد :
بي شعور ، اين چي بود
کلاغ گفت :
کسي که تفاوت صداي خوب و بد را نمي داند، تفاوت پنير و فضله را هم نبايد بفهمد ...

۱۳۸۹/۰۷/۲۷



     در ادامه هتاکی ها به استاد محمدرضا شجریان توسط حامیان دولت، معاون اول محمود احمدی نژاد با تعبیری بی‌ادبانه، صدای این استاد آواز را "حلقوم بیگانه" نامید و خواستار بازخوانی آوای "ربنا" توسط افراد دیگر شد.
     به گزارش «خبرآنلاین»، محمدرضا رحیمی شامگاه دوشنبه در مراسم اختتامیه جشنواره رضوی در مشهد، پس از آنکه تصنیف قطعه ای موسوم به "بهشت" در سالن مجتمع صبا (محل برگزاری مراسم اختتامیه جشنواره مذکور) پخش شد خواستار خوانده شدن "ربنا"یی جدید شد.
    رحیمی گفت: از استاد کریم خانی تقاضا می کنم که با صوت زیبایشان ربنایی بخوانند که جایگزین آن ربنایی شود که از حلقوم بیگانه شنیده شده است.
    گفتنی است ربّنا، یکی از آثار استاد محمدرضا شجریان و شامل ۴ دعا از آیات قرآن است که همه با عبارت ربّنا آغاز می‌شوند. این اثر به مدت ۳۰ سال، جزء برنامه‌های اصلی رادیو و تلویزیون ایران در ماه رمضان بوده‌ است؛ اماپس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، استاد شجریان – در همگامی با جنبش مردمی- به عزت الله ضرغامی، رئیس سازمان صدا و سیما نامه ای نگاشته و خاطرنشان کرد "تا زمانی که وارونه نمایاندن واقعیت‌ها در صداوسیما صورت می‌پذیرد"، به پخش سایر آثارش از شبکه‌های مختلف آن رضایت نخواهد داد.
     لازم به ذکر است شجریان به صورت خاص فقط اجازهٔ پخش ندای ربّنا را به صدا و سیما داد.
     محمد حسین صوفی، معاون صدای صدا و سیما نیز، در واکنش به این موضوع اعلام کرد که رادیو حتی در ماه رمضان هم ربّنا و ادعیهٔ محمدرضا شجریان را پخش نمی‌کند و در تابستان ۱۳۸۹ و همزمان با آغاز ماه رمضان، سازمان صدا و سیما، پخش دعای ربنا با صدای محمدرضا شجریان را به طور کامل در تمام شبکه‌ها ممنوع کرد. این سازمان اعلام کرد که حتی از پخش آگهی‌های بازرگانی که معمولاً در ماه رمضان با نوای اذان یا دعا همراه است در صورتی که صدای ربنا زیر صدای آگهی قرار گرفته باشد ممانعت می‌کند.
     پیش از این زمزمه های بازخوانی ربنا توسط علیرضا افتخاری مطرح شده بود؛ که وی در حمایت از شجریان، از انجام این کار، خودداری کرده بود.
بیداد

۱۳۸۹/۰۷/۲۱




بانو مرضیه در گذشت
http://tahrirblog.persiangig.com/More/raftam-ke-raftam.jpg


آبشاريست صدايت كه فرو ميريزد خنكاي همه زيبايي ها را به كوير شب تنهايي ها بوسه باران است كه فر و مي چكد از پنجره خاطره ها يم و مرا مي برد آنجا به همان كوچه مهتابي و آن خانه كه پربود ز آواز تو و بوي اقاقي ها نت صبح است صدايت كه چو آن كولي خندان نسيم لب هر پنجره اي ميخواند نغمه شاد قناري ها را آفتاب است صدايت كه دراين تيره ترين شب همه را سوي سحر ميخواند بوسه باران است مخمل برگ گل اطلسي است يا در اين سردترين موسم سال شعله اي گرم ز فروردين است سبزه را مي شكفد باع را مي رويد ابر را مي بارد دل تنهاي مرا سوي وطن ميخواند در گلوي تو چه خوش مي رقصد باد با هلهله اش ابر با چك چك بارانهايش باغ با همهمه چلچله هايش و سحر با نفس گر م اقاقي هايش ... 
بانو مرضیه (اشرف السادات مرتضايى ) در سن هشتاد و پنج سالگی به علت ابتلا به بیماری سرطان در پاریس در گذشت
این روزها خبرها یکی از یکی دیگر تلخ تر و جانسوز تر است هنرمندان - این زندگی درگذشته ما یک به یک از دستمان میروند و فقط آهی جانسوز بر دل ما میگذارند تک ستاره های هنر یک به یک در آسمان هنرموسیقی افول میکنند و شب ما سیاه تراز سیاه میسازند 


زندگينامه
مرضيه در سال ۱۳۰۴ در تهران بدنيا آمد. پدر و مادرش از يك خانواده هنردوست بودند و هنرمندانى از قبيل مجسمه‌ساز، نقاش و مينياتوريست و موسيقى‌دان در فاميلش زياد بودند. اما مادرش بود كه بطور خاص او را تشويق به خواندن كرد و در همه دوران زندگى‌اش از او پشتيبانى مى‌كرد.
وى در مصاحبه‌اى درباره خود گفته‌است:
«درزمانى كه خانواده‌هاى ايرانى به ندرت فرزندان دخترشان را براى تحصيل علم مى‌فرستادند پدر من با وجود كه يك فرد روحانى بود مرا تشويق به آموزش تحصيلات مرسوم زمان نمود. وقتى كه من آغاز به خواندن كردم خواننده شدن براى زنان خيلى غير عادى بود و درعين حال يك خواننده در آن زمان بايد هم دانش مدرسه‌اى مى‌داشت و هم دانش كلاسيك موسيقى و هم چنين يك صداى خوب. در ضمن استادان موسيقى زيادى بايد صداى او را تأئيد مى‌كردند و همچنين تئورى موسيقى را بايد بخوبى مى‌دانست. من سالهاى زيادى را به آموختن در زير نظر استادان بزرگ موسيقى ايرانى گذراندم پيش از اينكه شروع به خواندن كنم.
مرضيه در سال ۱۹۴۲ (۱۳۲۲ خورشيدى) به جهان هنر موسيقى وارد شد. نخستين بار در يك تئاتر كه نمايشنامه شيرين و فرهاد را اجرا مى‌كرد (تئاتر باربد) در نقش شيرين بازى كرد.اين نمايش ۳۷ شب روى صحنه بود كه براى او يك موققيت بزرگ و سريع به بار آورد و با استقبال زياد مردم مواجه شد.
مرضيه به سرعت نظر استادان موسيقى را به خود جلب كرد و نخستين زنى بود كه توانست در برنامه گل‌ها آواز بخواند مرضيه در حدود ۱۰۰۰ آواز در دوران شكوفايى هنريش خواند كه در ارتقاى موسيقى ايرانى بسيار اثرگذار بود.
پس از انقلاب
مرضيه در سال ۱۳۷۳ از ايران به خارج كشور رفته و در فرانسه به تشويق دوستانش مريم و هدايت‌الله متين‌دفترى پناهندگى گرفت. او در انجا به شوراى ملى مقاومت ايران اعلام پيوستگى كرد و در سفرهاى گوناگون به كشورهاى مختلف كنسرت‌هاى زيادى داد. در اين دوران او با هنرمندان معروف و شاعران و آهنگسازان و نوازندگان مشهورى چون محمد شمس و شاپور باستان‌سير و عماد رام و محمد على اصفهانى و اسماعيل وفا يغمايى و راس پاپل و حميدرضا طاهر زاده كارهاى متعددى ارائه نموده‌است.(منبع ویکی پدیا)

 خداوندا به جناب عزرائیل بفهمان که انسانهایی غیر از هنرمندان  نیز در این مملکت زندگی می کنند که لیاقت یکروز زنده ماندن را ندارند .....
به تمامی هنرمندان و هنردوستان مخصوصا دوستداران موسیقی ایرانی درگذشت بانو مرضیه را تسلیت می گویم

۱۳۸۹/۰۷/۲۰

نمیدونم تا کی میشه خود بود و خود ماند در این دنیایی که هیچ چیزش اصل نیست ...نوشتن در باره خیلی چیزها برام سخته  اما راهی ست برای فراموشی ، شاید ... شاید نتونم هرگز به یاد بیارم فراموشی هایی که در زندگیم شروع شدن !!!  اما فکر میکنم ننوشتن بسیار سخت تر باشه ... خیلی ...........


18 
FRAGEN

?DIETER: Mutti, warum bist du meine Mutti
.MUTTI : Ich bin deine Mutti, weil dein Vati mein Mann ist
?DIETER: Mutti, warum ist Vati dein Mann
.MUTTI : Vati ist mein Mann, weil ich ihn lieb habe
?DIETER: Mutti, hast du mich auch lieb
.MUTTI : Ja, natürlich habe ich dich auch lieb
?DIETER: Mutti, warum bin ich nicht dein Mann
.MUTTI : Du bist nich mein Mann, weil du noch so klein ist
?DIETER: Mutti, werde ich später dein Mann sein
MUTTI : Nein, mein lieber Junge, du wirst auch später nicht mein Mann sein, weil ich
schon ein Mann habe. Und dieser Mann ist dein Vati . Ich habe Vati lieb und ich
.habe dich lieb
?DIETER: Hast du auch meinen Bären lieb
.MUTTI : Ja, ich habe auch deinen Bären lieb
?DIETER: Mutti, warum ist der Bär nicht mein Vati
MUTTI : Du sollst nicht so viel fragen, weil ich sonst noch verrückt werde. Du machst
.mich ganz verrückt
?DIETER: Warum wirst du verrückt
.MUTTI : Ich werde verrückt, weil du so viele Fragen stellst
?DIETER: Kannst du mir sagen, warum ich so viele Fragen stelle
.MUTTI : Du Fragst so viel, weil du nicht zu Bett gehen willst
?DIETER: Mutti, warum will ich nicht zu Bett gehen
.MUTTI : Weil du ein ganz böser Junge bist
?DIETER: Mutti, warum hast du einen bösen Jungen lieb
!!!MUTTI : Das möchte ich auch wissen
?DIETER: Siehst du, nun Fragst du auch, warum

13 der Baer hier: Stofftier fuer Kinder -- 19 Fragen stellen fragen